پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️احمدرضا احمدپور
چنددهه گذشته است که از《اندیشه امام》سخن فراوان به میان میآید؛ اما آنقدر که به بزرگنمایی بارگاه و زیارتگاه و رنگدهی به مزارگاه توجه و تلاش شده و پولهای هنگفت هزینه کردهاند، برای تبیین اندیشه امام، هزینه و کوششی شایسته به چشم نمیآید!
بارگاه و مزارگاه پرشکوه گستردهای ساختهاند؛ اما بدون آنکه به چیستی و چرایی و چگونگی اندیشه امام پاسخ دهند، پیوسته سخن از اندیشه امام راندهاند!
بی آنکه تبیین کنند که آیا اندیشه امام درجایگاه منبع و اشل معتبر علمی در زندگی فردی و اجتماعی و در حکومتداری جای دارد یا نه، هماره سخن بر الگوبودن آن، فراوان رفته و پرگویی تبلیغاتی شده است!
هزینهها شد تا جمهوری اسلامی برآمده از آن اندیشه، الگوی حکمرانی جهانیان شود و از بیتالمال چه هزینهها که نکردند تا سخنرانیها، گفتهها، دستنوشتهها و خاطرهگوییها و برداشتهای تقدیسکننده دیگران از امام را جمعآوری کنند؛ اما گامی برجسته برای چارچوببندی و سازمندی و ضرورت و اهمیت و اهداف نهفته در آن اندیشه و میزان همپوشانی آن با سیره زندگانی فردی و اجتماعی و با آنچه در حکومت پیاده کرد، بر نداشته و تبیین نکردند!
آشکار نکردند که اگر اندیشه امام برجسته و ویژه است، مسئله یا مسائل علمی آن کدامند و دراین اندیشه چه پاسخ یا پاسخهایی تئوریزه شده و مسائل را حل یا آسان کرده است؟!
همانا اگر آن اندیشه، اندیشهای راهگشا و راهبر است، شایسته و بایسته آن بود که بیتالمال را برای بارگاه و مزار هزینه نمیکردند؛ بلکه بر تبیین اندیشه امام، همت میکردند تا آیندگان نیز از آن بیبهره نمانند. اگر اقدام کردهاند و به پاسخ ویژه و نجاتبخشی دست نیافتهاند و در گفتارها، نوشتهها، رفتارها و خاطرههای برگرفته از زندگانی امام، اندیشهای کارا و برانگیزانه نیز نیافتهاند، بازهم هرگونه هزینهکرد بیتالمال با هر بهانه و توجیهی جز اتلاف و آلودهکردن آن نبوده و نیست!
بههرروی ضرورتِ بودونبود پرسمانی به نام《اندیشه امام》برتری دارد بر چرایی و چگونگی کاخسازی مرقد امام.
به باور نگارنده، نقد رویکرد ظاهرسازیهای مرسوم و سنتیِ مرقد امام یا به گمانی نقد تقدیسسازی مزارگاه امام ازسوی اصلاحطلبان باید از چندین سال پیش صورت میگرفت و نباید آن را به امروز واگذار میکردند و شایستهتر این بود که پیش از نقد رویکرد ظاهرسازیهای مردمفریبانه، به بررسی و نقد اندیشه و سیره حکومتداری امام میپرداختند که بس ضروریتر بود.
باری کژرویهای پس از انقلاب فراوان و تقدیسسازی نیز در جایگاهِ پیِ کژیها، از دیدها پنهان مانده بود تا چنین روزی خود را نمایان کند.
افزون بر بودنِ ژرفای تقدیسنمایی در بخشهایی از حکومت و جریان اصولگرایی، در بخشی از بدنه جریان سیاسی اصلاحطلبی نیز ریشه دوانده است؛ ازاینروی پسندیده بود تا بررسی میکردند آیا تقدیسسازی و تقدیسنمایی در آن اندیشه و سیره امام نیز ریشه دارد یا نه؟!
بههرروی، همانا باتوجه به اینکه شهره است که تقدیسسازی در سیره خمینیِ بزرگ نمیگنجید و او خود به بتشکنی شناخته میشد و دست رد بر سینه چاپلوسان میزد، شایسته است تا خاندان خمینی، اگر نقشی در تقدیسسازی جد و بزرگان خود نداشتهاند و ندارند بهجای هرگونه توجیهکاری، آگاهیرسانی و اگر خود تقدیسساز بودهاند از مردم پوزشخواهی کرده و بر جبران نادرستی کوشش کنند که در جهان رسانهای امروز، درنگ پسندیده نیست و پردهها خیلی زود از جای میافتند.