من خدای خویش را گم کرده ام،در میان خانه هایی از دروغ
در میان واعظان پر گشته از،بی حیایی،رد پایی از دروغ
دارد از دست خودش در میرود،بس که شیطان توجلدش میدود
پر شده این سالها دستانشان از سموم ربنایی از دروغ
لشکر سرکوب،خون،ناداوری،بی عدالت حاکمان خودفروش
دایما با هم تنفس میکنند،شاد و سرخوش در هوایی از دروغ
بیشه سرسبز و پر شیر مرا درقرق دارن جمع روبهان
حضرت شیطان نشسته خوب و خوش بر بلندای بنایی ازدروغ
چشمها از کاسه بیرون میزند یکنفردرخون شناور میشود
جرم او تنها تکلم کردن آماده فصل رهایی ازدروغ
شاعر:محمدهادی(میثم) بازیاری