حبیب رمضانخانی
سیاست خارجی هر کشوری، اصولا براساس منافع آن کشور تنظیم و پیگیری می شود ولی سیاست خارجی ما در ظاهر بر پایه ایدئولوژی نظام تنظیم شده است. در تعریف مورد اول گفته می شود دوست و دشمن همیشگی معنایی ندارد. برای مورد دوم نیز خصم با دین دشمن واقعی است.
با این تعریف، در نگاه مسئولین ما به سیاست خارجی، تناقضاتی وجود دارد که یک مورد آن در سخنان امام جمعه قم مجدد نمود یافت: « قطع ارتباط با بیگانگان، مانع فقر می شود». بیشک در نگاه ایشان بیگانگان مشخص هست چه کسانی هستند؛ غرب!
«بیگانه» از نظر لغوی معنای غیرخودی، غریبه و از نظر مذهبی معمولا به غیر مسلمانان گفته می شود. حال با این تعریف، چرا روسیه، چین، کره شمالی، کوبا… با وجود اینکه برخلاف غرب گاهی به هیچ دین یکتاپرستی باورمند نیستند، خودی بوده و بیگانه نیستند؟ معیار و ملاک این تشخیص چیست؟
یکی از پایه های اصولی انقلاب و ایدئولوژی نظام؛ مبارزه با استکبار جهانی و حمایت از گروه های آزادی خواه می باشد. اما در دل این سیاست تناقض دیگری بارز است که با تعریف درست حتی می توان برخی کشورهای دوست بالا را در قالب بیگانه درآورد! اینکه چرا فقط فلسطین و گروه های مخالف غرب شامل این تعریف می شوند؟
سال هاست حکومت مرکزی چین به بدترین شکل مسلمانان اویغور را سرکوب و در حد نسل کشی شکنجه و کشتار می کند. در هند به دنبال سال ها سختگیری نسبت به مسلمانان کشمیر، همزمان خودمختاری آن منطقه لغو و با تصویب قوانینی هندوها هر چه بیشتر بر مسلمانان مسلط می شوند. روسیه سال ها خشونت نسبت به مسلمانان چچن و قفقاز انجام و در سال های گذشته بخش هایی از کشورهای اکراین، مولداوی و گرجستان را با زورگویی و با وجود مخالفت شدید مجامع بین المللی تجاوز و به خاک خود ضمیمه کرده است. در ارتباط با ما، در دو قرن اخیر مناطق بسیاری را از ایران جدا و امروز در دریای خزر ما را در محدودیت و معذوریت قرار داده است.
با این اوصاف با نگاه دینی، حداقل سه کشور چین، روسیه و هند کاملا در رده مستکبرین قرار گرفته و بایستی آنگونه که به ظلم رفته بر فلسطین معترضیم، برای مسلمانان و کشورهای مورد ظلم واقع شده توسط این سه کشور نیز معترض باشیم.
حاکمیت باید جوابگوی این تناقضات باشد. اگر مبنا ایدئولوژی برخاسته از دین و مذهب هست، چرا استاندارد دوگانه در حمایت از مستضعفین و آزادی خواهان جهان داریم؟ اگر مبنا منافع کشور هست، چرا غرب و ایالات متحده دشمن ذاتی و همیشگی بوده و مذاکره و ارتباط در حکم تابو می باشد؟