✍️مهدى نخل احمدى
انفجار در نطنز باز هم بحثهای زیادی را در محافل رسانهای فارسیزبان مطرح کرده است. هرچند اسرائیل هنوز به شکل رسمی مسئولیت آن را نپذیرفته است اما شواهد گذشته نشان از نقش دولت اسراییل در این مسأله را نشان میدهد.
گروهی این انفجار و مابقی اقدامات اسراییل در ایران در رابطه با تاسیسات هستهای ایران را نشانهی هراس اسراییل از دستیابی جمهوریاسلامی به بمب اتم میدانند. هرچند این مسأله میتواند عامل موثر و قابل توجهی باشد اما به نظرم نکتهی دیگری که باید در نظر گرفته شود، عدم تمایل اسراییل به نزدیکی آمریکا و جمهوریاسلامی است.
چند هفته پیش از پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ، اسراییل اقدام به ترور فخری زاده در ایران نمود که میتوانست نقطهی شروع یک تنش جدی مابین جمهوریاسلامی و اسرائیل( و طبیعتا آمریکا) باشد. در شرایطی که مذاکرات برجام در وین در حال انجام است، انفجار در نطنز میتواند گواه خواست اسراییل در تاثیرگذاری بر ایجاد رابطه بین جمهوریاسلامی و آمریکا باشد.
عدم توازن رابطهی ایران و آمریکا و همچنین اسراییل و آمریکا باعث شده است تا اسراییل امکان ابتکار عمل بیشتری را داشته باشد. اقدامات اسراییل درقبال جمهوریاسلامی نهایتا با محکومیت اروپا، سکوت روسیه، چین و آمریکا مواجه میشود. اما جمهوریاسلامی در توازن قوای کنونی تنها میتواند به تبلیغات داخلی و ترغیب گروههای نیابتی به تحرکاتی محدود اکتفا کند. هرگونه اقدام جدیتر جمهوریاسلامی میتواند باعث واکنش عملی از سوی آمریکا و حتی اروپا مواجه شود. جمهوریاسلامی نه توان و نه ارادهی مواجه شدن با چنین چالشی را ندارد.
تغییر این توازن به میزان نزدیکی جمهوریاسلامی و آمریکا بستگی دارد. درصورت وجود ارادهای جدی در نظام جمهوریاسلامی برای رسیدن به یک “توافق پایدار” با آمریکا، از طرفی اسراییل در انجام چنین عملیاتهایی محدودتر و جمهوریاسلامی در پاسخگویی آزادتر خواهد بود.
اما رسیدن آمریکا و جمهوریاسلامی به یک “توافق پایدار” نیز آنقدر سهلالوصول بهنظر نمیرسد. خطقرمزهای جمهوریاسلامی در رابطه با تکنولوژی موشکی و حضور منطقهای بزرگترین چالش برای رسیدن به این تفاهم پایدار هستند.