مهین دخت ایرانی
پسر همسایه توی کوچه ایستاده بود و هی پشت سر هم چیزی سمت پنجره خونه پرت میکرد. انگار به شیشه سنگ میزند، اما چیزی به شیشه نمیخورد. ما همه پشت پنجره ایستاده بودیم و او و حرکات عجیبش را تماشا میکردیم. خانم بزرگ هم بالاخره از روی صندلیاش بلند شد و اومد ایستاد کنار ما. پرسید این پسر داره چی کار میکنه؟ شیشه میشکنه؟ برادرم گفت: «سردرنیاوردیم. چیزی که به شیشه نمیخوره.»
خانم بزرگ دوباره کمی پسر همسایه را تماشا کرد و طاقت نیاورد. پنجره را باز کرد و گفت: «هوووی، چی کار داری میکنی؟ شیشه ما را میخواهی بشکنی؟ الان زنگ میزنم اجان ببردت زندان
پسر همسایه دستش و پایین آورد و گفت: «من که کاری نکردم فقط دارم تمرین سنگاندازی میکنم. همین.»
خانم بزرگ گفت: «تمرین هم نباید بکنی. سنگ بخورهبه شیشه من، چه تمرین باشد چه واقعی من دمار از روزگارت درمیارم.
پسر همسایه گفت: «ولی من اصلا سنگ پرتاب نمیکنم که چیزی بشکند.»
خانم بزرگ پرسید: «یعنی بدون پرتاب سنگ تمرین سنگاندازی میکنی؟ من و ساده فرض کردی ؟ عجبا.»
پسر همسایه جواب داد: «چطور عضو تیمملی تیراندازی با تفنگ میتونن بدون فشنگ و با تفنگ خالی تمرین کند و برن مسابقات جهانی؟ بعد من نتوانم؟»
خانم بزرگ عقبنشینی کرد و گفت: «ببین پسرم. خب این درست که ما باید توی شرایط اقتصادی کنونی حال و روز هم و درک کنیم و با کمبودها و محدودیتها بسازیم. اما دلیل نمیشه به خاطر کمبودها آزاد باشیم ژست تهدیدآمیز داشته باشیم. شما میتو
نی به سمت دیوار روبهرو تمرین سنگاندازی بدون سنگ کنی.»
پسر همسایه گفت: «اگر این طور بود عضو محترم تیمملی تیراندازی هم باید مینشست روی مبل خونشون و تمرین میکرد.
خانم بزرگ داد زد: «پس همانجا وایسا تا من هم بیایم تمرین گوش کشی کنم
برادرم گفت: «خانم بزرگ جان.مقابله باید پایاپای باشد. شما باید گوشش را به صورت مجازی بگیری و ایشون هم به سبک عضو تیمملی تیراندازی به صورت مجازی درد بکشه
بعدش هم این حرفها را بذارید کنار. بریم ناهون و را بخوریم که این کباب سرد شد و بوی آن هوش از سرم ربود.»
همه رفتیم توی آشپزخانه. پسرهمسایه هم پلهها را دوتا یکی دویده بود بالا. اما خبری از کباب توی دیس نبود. همه برگشتند سمت پسر همسایه.
اونم گفت:«من که اصلا دیرتر از شما رسیدم.»
یهو صدای روح آقاجون و شنیدیم که گفت: «آخ که چه خوشمزه بود.»
خانم بزرگ گفت: «باز تو دلگی کردی مرد؟» روح آقاجون جواب داد: «دلگی چیه. با خودم گفتم امروز که همه چیزتون مجازیه به صورت تخیلی غذا بخورید بلکه حال و هواتون عوض بشه و یکسانسازی.
بعدش هم مگر همه مقامات ومسئولان این روزها گوشت برایتون بد ؟ خب من هم خواستم کمتر به بدنتان صدمه بزنید و همهاش رو خوردم.»