پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ مجیدبهمن زاده
متاسفانه افزایش های قطره چکانی حقوق کارگران درمقایسه با تورم های نجومی ازسوی دولت وعدم توان بخش خصوصی برای پرداخت حقوق کارگران موجب شده است تا این بخش از جامعه بعنوان بازوان مولد اقتصاد کشور، نتوانند حتی با سیلی هم صورت خود راسرخ کنند و اکثریت جامعه ایرانی نیزبه جهت سومدیریت ها، ناکارآمدی های نگران کننده و فساد و تورم های افسارگسیخته در بخش کالاهای اساسی و مایحتاج زندگی ومسکن به جایگاهی پایین تر از خط فقر، تحت عنوان خط بقا وفلاکت رانده شده اند، چرا که درمقایسه باهزینه های ضروری و معمول زندگی از یک سو ودرآمد ثابت و ناچیز طبقه محروم از سوی دیگر، تنها دغدغه اکثریت محروم جامعه دراین شرایط اسفبار، زنده ماندن است، نه زندگی کردن…
زیرا درسال ۱۳۹۹ مجموع حقوق پایه ومزایای یک کارگر رقمی نزدیک به سه میلیون تومان بوده است، درحالی که براساس آمارهای رسمی، میزان خط فقر در کشور نزدیک به شش میلیون تومان وبیش از دوبرابر حداقل حقوق ومزایای دریافتی بوده و با حقوق دریافتی کارگران، اختلاف صد درصدی داشته است، برهمین اساس میتوان گفت که دراین نامعادله هزار مجهولی زندگی اکثریت جامعه، درآمد ناچیز خانوار حتی کفاف تهیه اقلام اولیه زندگی را نیز نمی دهد.
از طرفی، وضعیت معیشتی کارگران وطبقه محروم ومظلوم جامعه در سال ۱۴۰۰ بسیار نگران کننده تر شده است، زیرا براساس گزارش سازمان تامین اجتماعی، متوسط خط فقر در سال جاری به طور متوسط حدود ۷ میلیون تومان در ماه است که این رقم برای شهرهای بزرگ چیزی حدود ۹ میلیون تومان و برای خانوارهای تهرانی، کف هزینه زندگی حدود ۱۰ میلیون تومان برآورد شده است.
همچنین گزارش های ارائه شده، نشان دهنده آغاز موج نگران کننده حذف هزینه درمان و فعالیتهای علمی وفرهنگی از سوی خانوارها و هجوم اقشار کم درآمد به حاشیه شهرها به جهت افزایش قیمت مسکن و اجاره وحذف چشمگیر سرانه مصرف گوشت و مرغ و پروتئین و میوه از سبد خانوار است که این شرایط حاد اقتصادی و اجتماعی، بیانگر وضعیت بسیار دشوار اقتصادی ومعیشتی برای طبقات محروم وفرودست و بویژه کارگران در ماهها و سالهای پیش رو میباشد.
با نمایی که بهطور اجمال و اختصار از وضعیت فعلی اقتصاد ومعیشت اکثریت محروم جامعه ارائه شد، میتوان گفت که اعتراض شدید جامعه کارگری به نابرابری زجرآور دوکفه ترازوی درآمد و هزینه خانوار، از نقطه نظر جامعه شناختی، بسیار معقول ومنطقی بنظر میرسد و پرواضح است که وقتی گوش شنوایی برای رفع مشکلات جامعه یافت نشود واقدام مناسبی دراین خصوص صورت نگیرد، چاره ای جز تعطیلی محل کار و اعتصاب برای طبقه کارگر واکثریت محروم جامعه باقی نمی ماند، چرا که رانده شدگان به خط فقر، از این جایگاه نیز تنزل داده شده و وارد جایگاه خط بقا و فلاکت شدهاند.