پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️آرش رئیسینژاد
شکلگیری افغانستان به دلیل رقابت ژئوپلیتیک میان روسیه و بریتانیا با عنوان «بازی بزرگ» در طول سده نوزدهم بود. در کنار رقابت برای تضعیف ایران، این رقابت به شکلگیری افغانستان به عنوان کشوری تحت الحمایه بریتانیا انجامید. هرات را نیز با پیمان ننگین پاریس در ۱۸۵۸ از ایران جدا کردند.
پس هیچگونه نیروی درونزایی در پدید آمدن این کشور وجود تاریخی نداشته و زمانی که نیروی درونزایی وجود نداشته باشد، نمیتوان از دل گروههای فرهنگی، مذهبی آن هم در کشوری مانند افغانستان که چهار راه اقوام بوده، یک کشور و یک ملت شکل داد.
وقتی کشوری چند قومیتی با این همه نیروهای گریزنده از مرکز به صورت تاریخی چنین مشکلاتی دارد، نمیتوان توقع داشت این مشکلات در یک دوره زمانی کوتاه از میان رود. در نتیجه مشکل ملتسازی، دولتسازی و حکومتسازی در افغانستان وجودی تاریخی داشته است.
قانون اساسی افغانستان ممکن است از برخی وجوه از قانون اساسی آمریکا مترقیتر باشد، اما مشکل آن است که این کشور یک کشور جعلی است تا کشوری واقعی.
در همه جای جهان مردم به نخبگان حاکم مینگرند و زمانی که دریابند اینان برای وطن ارزشی قائل نیستند و تنها به دنبال گردآوری ثروت و فرستادن برای فرزندان خود در غرب هستند، مردم نیز عرق دفاع از کشور را از یاد میبرند. میان زندگی اشرافی فرزندان اشرف غنی و گریز مردم عادی با سوار شدن روی چرخ هواپیما رابطهای مستقیم است
یازده سپتامبر، جنگ افغانستان، جنگ عراق، بحران اقتصادی ظهور داعش و دست و پنجه نرم کردن با ایران در خاورمیانه همگی باعث میشود که برای دو دهه آمریکا از چین غافل شود و نتواند چین را مهار کند.
آمریکا قصد دارد چین را مهار کند. ولی در مسیر کمربند زمینی، آمریکا توان آن را ندارد تا به چین فشار وارد کند. یکی از مهمترین عواملی که باعث شد از افغانستان بیرون بیایند، همین عدم توان لازم برای فشار بر مسیر زمینی راه ابریشم نوین چین است.
هرچند بایدن با عجله و فضاحت از افغانستان خارج میشود، اما بیش از ۶۰% آمریکاییها موافقت خود را اعلام کردند. رهبران آمریکا خواهان پایان دادن به «جنگهای بیپایان» هستند.
برای چین امنیت ملی و کمربند زمینی راه ابریشم نوین مهم است. برآمدن یک حکومت رادیکال میتواند به بیثباتی در آسیای میانه، نقطه ثقل کمربند زمینی راه ابریشم نوین، انجامد. افغانستان دارای یکی از بزرگترین منابع معدنی دست نخورده در جهان به ارزش یک هزار میلیارد دلار است. همچنین ارزش گاز دستنخورده افغانستان یک تریلیون دلار برآورد میشود.
همه این منابع برای بهرهوری نیازمند سرمایهگذاری است که چین میتواند این مهم را به انجام رساند.
چیزی که باعث شد ایران امروزه سیاست «منتظر باش و ببین» را در پیش بگیرد این بود که اولا برخی در ایران طالبان را نیرویی میبینند که میتواند جلوی برآمدن داعش یا القاعده را در افغانستان بگیرد.
دوم اینکه، ایران نیز مانند مسکو و پکن این برداشت را دارد که خروج آمریکا از افغانستان ممکن است تصمیمی عامدانه برای ایجاد یک خلأ ژئوپلیتیک باشد که میتواند بیثباتی را در منطقه و مرزهای شرقی ایران ایجاد کند.
سومین عامل این است که ما در مرزهای شرقی یک همگرایی با پکن و مسکو داریم. ایران زمانی که واکنشهای کشورهای منطقه را نیز دید متوجه شد که در حقیقت اگر بخواهد در برابر طالبان موضع سختی بگیرد تبدیل به یگانه کشوری میشود که این کار را انجام داده و این یعنی رفتن ایران در منجلاب باتلاق افغانستان و کشورهای منطقه و حتی کشورهای غربی و روسیه و چین میتوانند در این زمینه برای ایران مشکل ایجاد کنند.
بنابراین ایران موضعی بسیار محتاطانه را در این خصوص اتخاذ کرد.
ما با افغانستان یکدست طالبان به مشکل برخواهیم خورد. این خطرات میتواند شامل شکلگیری یک حکومت وهابی یکدست در شرق، ایجاد خطر محاصره ایران در شرق و غرب، نفوذ رقبای منطقهای ایران مانند ترکیه، عربستان و قطر در افغانستان و از میان رفتن نفوذ تاریخی ایران در این کشور باشد
طالبان اما علیه ایران موضع خواهد گرفت، مخالفت با ایران از سوی هر کشوری، برای جامعه بینالملل به رهبری آمریکا مورد پاداش قرار میگیرد.
تصورپذیر خواهد بود که کابل زیر سلطه طالبان برای کاهش فشار غرب بر آن، حاضر شود علیه ایران تنش بیافریند. در نتیجه جاهطلبی منطقهای طالبان به معنای مشکل آفرینی برای ایران خواهد بود.
پیامد بیتوجهی به افغانستان میتواند به خفگی ژئوپلیتیک ایران بینجامد. امری که به سرعت به شکنندگی امنیت ملی و از دسترفتن یکپارچگی سرزمینی خواهد انجامید.