آرش صادقی، فعال سیاسی و دانشجوی اخراجی رشته فلسفه، در حال گذراندن دوران 19ساله محکومیت خود در زندان اوین است. او از حدود بیست روز پیش در اعتراض به نقض قانون در پرونده خود و همسرش دست به اعتصاب غذا زده. در پی این اعتصاب بیش از 6 کیلوگرم کاهش وزن داشته و با افت فشار شدید مواجه شده است. [1]
ماجرا از آنجا اوج گرفت که سوم آبانماه امسال نیروهای امنیتی به منزل گلرخ ابراهیمی (همسر آرش صادقی) هجوم بردند و با شکستن در خانه، او را بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. آرش صادقی در پی این حمله وحشیانه و اجرای حکم ناگهانی همسرش، که خلاف قوانین جمهوری اسلامی رخ داد، دست به اعتصاب غذای نامحدود تا آزادی بیقیدوشرط همسرش زد.
فاجعه دهشتناک دیگری که بر سر این زندانی سیاسی آمد مرگ مادرش بود؛ سال 89 مأموران امنیتی در مراجعه به خانه مادر آرش صادقی، ضربهای به سر او (مادرش) وارد میکنند که باعث خونریزی مغزی میشود. نهایتاً مادر این زندانی سیاسی پس از چند روز بستریبودن در بیمارستان درگذشت.
هر یک از فجایعی که نیروهای دستگاه امنیتی و قضائی جمهوری اسلامی بر سر آرش صادقی آوردند کافی است تا زندگی فرد یا خانوادهای از هم بپاشد و فاجعه پشت فاجعه رخ دهد. با این حال مسئولان امنیتی و قضائی همچنان سفت و سخت پیگیر آزار و اذیت این زندانی سیاسی و همسرش هستند. از جمله مدتی است که این زوج حق ملاقات یکدیگر را ندارند.
داستان دهشتناکی که در چند سطر خلاصه شد تنها قطرهای از اقیانوس ناپیدای جنایات یک حکومت است؛ حکومتی که ادعای پیروی از علیبنابیطالب دارد و مدام دم از رأفت و مودت میزند و هنوز که هنوز است پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، از جنایات ساواک (دستگاه امنیتی حکومت پهلوی) میگوید.
آیتالله منتظری خاطرهای شنیدنی از دوران حبس در حکومت پهلوی نقل میکند: «در زندان اوین رژیم گذشته من خود شاهد صحنهای بودم که بسیار متعجب گشتم. روزی بازجو ازغندی آمد و عباس اشراقی را – که از مجاهدین خلق و محکوم به حبس ابد و مبتلا به بیماری صرع بود – با خود برد. از او پرسیدم با اشراقی چه کردید؟ جواب داد آزادش کردیم تا مبادا مشکلی پیش آید و باعث آبروریزی شود. ولی متأسفانه امروزه در جمهوری اسلامی مسئولین امور با همه ادعاهایشان متوجه عواقب و پیامدهای اعمال خودسرانه و غیراصولی خود نیستند و صراحتا و بدون هیچ گونه پروا با وقاحت تمام اعلام میدارند که خیلیها در زندان میمیرند.» [2]
جمهوری اسلامی از انجام هر جنایتی پروایی ندارد. آنها تمام اعمالی که امروزه به نام داعش ثبت شده را به منصه ظهور رسانیدهاند. اگر شرایط اقتضا میکرد فیلمهای باکیفیت آن را نیز منتشر میکردند.
آرش صادقی یک جوان دانشجو است که اکنون خود و خانوادهاش از هر طرف به محاصره مأموران و نیروهای جمهوری اسلامی در آمدهاند. به راستی نیروهای امنیتی و قضائی از چه میترسند که در زندان هم دست از سر او برنمیدارند؟ جمهوری اسلامی قرار است پروژه نابودکردن آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی و خانوادههایشان را تا کجا پیش ببرد؟
——————–
1. تارنگار حقوق بشر در ایران، لینک.
2. نامه به آقای اکبر گنجی جهت پایاندادن به اعتصاب غذا در زندان، کتاب خاطرات آیتالله منتظری، لینک.