✍️ابولفضل بهشتی
منازعات جناحی در ایران و مخالفت تندروها با دولت روحانی و عدم همرایی در داخل کشور، پاشنه آشیل مذاکرات ایران و آمریکاست.
پیش از انجام هرگونه مذاکره در سطح بین الملل، شایسته است ابتدا احزاب، گروهها و جناحهای سیاسی در کلیات امر به یک اجماع و هدف واحد برسند.
طی ۴۰ سال گذشته بیشترین ضربهای که در عرصه بینالمللی به ایران وارد شده ناشی از عدم هماهنگی و نداشتن راهبرد مشترک بین جناحهای مطرح سیاسی در خصوص موضوعات گوناگون است. تا زمانیکه واگراییهای جناحی به این شکل در داخل ادامه دارد، بهترین مذاکرهکنندگان هم نمیتوانند به نتیجه مطلوب برسند؛ به عبارت دیگر مذاکره را باید ابزار سیاسی به منظور اعلام مواضع مشترک ایجاد شده در داخل و به عنوان ثمره همگرایی انجام شده بین اجزاء تشکیل دهنده هسته سخت قدرت تلقی و آنگاه با توسل به این ابزار بر سر منافع ملی چانهزنی کرد تا بتوان از جامعهی بین الملل امتیاز گرفت.
مشکل اینجاست که هنوز به خرد جمعی اعتقاد پیدا نکردهایم، و با این موضوع که تضارب افکار و چالشهای ایجاد شده در نتیجه تشتت آراء در باب موضوعات گوناگون میتواند پختگی و تعمق بیشتری به دنبال داشته و راه را جهت ارائه راهحلهای بهینه باز کند، کنار نیامدهایم.
شوربختانه جناحهای سیاسی در برخی از موارد تمام تلاش خود را میکنند تا دست آوردهای مهم یکدیگر در عرصه تصمیمسازیهای بین المللی را بیاثر نموده و در شرایطی هم که تصمیمگیری انجام شده، کارشکنی میکنند تا از اجرای این تصمیمات جلوگیری به عمل آورند. و از این وحشتناکتر آنکه حتی اگر با نفس کار هم موافق باشند فقط به این خاطر که از سوی حزب و گروه مقابل مطرح شده با آن برخورد میکنند یا از اجرای درست آن جلوگیری میکنند.
موضوع مهم دیگری که در خصوص مذاکره باید مورد توجه قرار گیرد احترام به اصول مشترک پذیرفته شده در روابط بین الملل و پرهیز از رفتارهای دور از عرف دیپلماتیک است که شوربختانه در مقاطع حساس زمانی از ما سر زده، در حالیکه این نوع بداخلاقیهای سیاسی باعث تحمیل هزینههای هنگفت ملی میشود که در بعضی موارد آثار سوء آن برای سالها بر سر مردم سایه میافکند.
متاسفانه نتیجه اینگونه اقدامات حساب نشده و بیتدبیریها نامطلوب بوده و هزینههای ملی به کشور و مردم تحمیل کردهاند. به عبارت دیگر نوعی خودزنی صورت میگیرد و دود آن به چشم خودمان میرود. این اقدامات اگر بیتدبیری نباشد، بوی توطئه میدهد و آب به آسیاب دشمن ریخته میشود.
بروز و ظهور این رفتار نامطلوب باعث رواج پدیده «ایران هراسی» و شکلگیری دوستیهای یک شبه در منطقه با محوریت آمریکا و اسرائیل میشود؛ به طوریکه این روزها شاهد امضاء توافقنامه و صلحنامه بین دولتهایی هستیم که برای مدتهای طولانی «دول متخاصم» محسوب میشدند و امروز به لطف روابط دیپلماتیک مخدوش ما با همسایگان، علیهمان پیمان مودت میبندند.
ادامه روند فعلی در صحنه بینالمللی و سیاست خارجی، زیانهای اقتصادی بیشماری نیزبه همراه میآورد. پرسشهای کلیدی که در خصوص برون رفت از وضعیت فعلی به ذهن متبادر شده و باید بهطور مناسب و با رویکرد فراجناحی به آنها پاسخ داده شود:
تحریمها برای چه کسانی در داخل و خارج از کشور منافع ایجاد کرده و میکند؟ و این منافع چیست؟
در مقابل رفع تحریمها چه منافعی برای مردم ایران به همراه خواهد داشت؟
تغییرات راهبردی در سیاست خارجی کشور و تمرکز بر ایجاد روابط برنده- برنده و توافقنامههای منطقهای و فرامنطقهای بجای دشمنتراشی و شعارهای تحریک آمیز چه منافع و اثراتی به همراه خواهد داشت؟
برای رفع تحریمها و بهبود اوضاع اقتصادی چه میزان انعطافپذیری وجود دارد و چه امتیازاتی به طرف مقابل میتوان پیشنهاد کرد؟
به چه ترتیبی میتوان تحریم و چالشهای مربوط به آنرا به فرصت یا یک بازی برد- برد منطقهای و فرامنطقهای تبدیل نمود؟
از فرصت سوزیهای پیش آمده چه درسآموختههایی و چه تجاربی حاصل شده است؟
اگر تحریمها برداشته نشود ۵ سال آینده چه سرنوشتی خواهیم داشت؟