تفاوت های آشکار و پنهان در یک تحول اجتماعی بر مبنای قیام مسلحانه و تحول بنیادی بر مبنای اندیشه و
.تفکر بدون خون و خونریزی
با یک نگاه گذرا به تاریخ انقلابات و تحولات بزرگ دنیا ، به این نتیجه واضح و روشن می رسیم که منطق کلی
.و حاکم بر عملکرد آن انقلب ها برخورد مسلحانه و دسته بندی های ایئو لوژیک و یار کشی بوده است
بطور کلی همه ی رهبران و اندیشه ورزان کشور های مختلفی که دست به انقلب زده به این اصل کلی اعتقاد
داشته اند که حداقل با همان ابزار و وسایلی به جنگ دیکتاتوران حاکم بر آن جوامع باید رفت که حکومت ها
..به سادگی از آن استفاده می کنند که همانا قوه ی قهریه و بطور کلی اسلحه بوده است
انقلابیون معتقد بوده اند که حکومت های دیکتاتور، زبان دیگری به جز زبان خودشان که همان زور و تجاوز
بوده است را نمی فهمند ، به همین دلیل در طول تاریخ انقلاب ها ، این طرز تلقی حاکم بوده است که زورمند
.تنها زبان زور را می فهمد
حال ببینیم چرا نتیجه آن نوع تغییر و تحول در کشور های مختلف ، از طریق تفکرات ایدئولوژیک و بطبع آن
نگاه یکسویه و کانالیزه شده تفکرات آنها بر مبنای ایدئولوژی گروه مخالف و یا انقلابیون جدید نتوانسته اند راه
به جایی ببرند و در یک کلام ما تا این تاریخ در کل جهان انقلاب موفقی نداشته ایم و مهم تراینکه گروه تازه به
حاکمیت رسیده بدتر از حکومت دیکتاتوری گذشته عمل کرده و فضای کلی جامعه بسته تر و آزادی ها با
فیلتر های سازمان های امنیتی جدید کمتر و کمتر شده و در حقیقت انقلابیون جدید، نوع مدر نیزه شده ی
. .همان حکومت استبدادی ی گذشته خواهندبود.
به تجربه دریافته ایم برای گروهی که در گذشته توانسته اند حکومتی را با زور اسلحه و قیام مسلحانه و قوه
قهریه از بین ببرند حتما و براحتی آمادگی ی آن را خواهند داشت که با هر صدای مخالفی هما ن کنند که
.با دیکتاتوران سابق کرده اند
ما تا امروز به کرات دیده ایم که چه آسان گروه گروه از آزادی خواهان کشورشان را که در حقیقت عواملی بود
..اند برای به حکومت رسیدن آنها به سادگی با نام ضد انقلاب از دم تیغ گذرانده اند
این انقلابیون جدید پس از چندی که قدرت گرفتند انقلاب برایشان یک نام مقدس می شود و در پناه این کلمه
تجریدی به بدترین جنایات دست می زنند
ما این نوع رفتار را در همه ی انقلاب های مسلحانه چه از نوع ضد مذهب و چه صد در صد مذهبی شاهد
. بوده وهستیم
آنها با نام ضد انقلاب جواز کشتار مردم را تا زمانی که بر اریکه قدرت هستند در دست دارند ، یکی از دلیل
آنها این است که در طول دوران بر اندازی رژیم دیکتاتوری سابق بعضی از یاران و همفکرانشان را
بخاطر مبارزات مسلحانه از دست داده اند پس خود را محق می دانند که از وجود آنها با نام های رفیق ،
مبارز ، برادر ، همرزم و یا شهید بعنوان ابزار واسلحه ای در تمام دوران حکومت شان برای کشتار بهره بگیرند
حال این سؤال مطرح است که ملت ایران هم امروز باید از همان روش های آزمایش شده و به نتیجه نرسیده
استفاده کنند و یا بعنوان انسان ها یی روشنفکر و خرد گرا با خرد جمعی و اندیشه ی پوپا وارد مبارزه شده و
مبارزات بی خشونت را بُردار و مبنای تحول اجتماعی قرار دهند و به همه ی دنیا بگوییم که در اعتراضات ما
خشونت و زور هیچ جایگاهی ندارد و بیهوده بازیچه دستان آنانی نمی شویم که می خواهند مسیر رسیدن
!ما را به دمکراسی از جاده ی اندیشه و تفکر به رودخانه های پر از خون تغییر دهند
اکنون گروه های اپوزیسیون خارج از کشور به کمک بعضی از مردم داخل برای بازگشت به ایران و باز پس
گیری باغ ها و باغچه هایشان بر این باورند که مردم بی پناه ایران در نبود آنها به خیابان ها بریزند و جاده
صاف کن این گروه باشند ، در صورتی که ما می خواهیم تحولی را به دنیا عرضه کنیم که بر مبنای تفکر
واندیشه است و زور هیچ جایی در فردای حکومتی که مدعی دمکراسی خواهد بود نداشته و هیچ کس هم
نتواند ایران را ارث پدری و یا ایدئو لوژیک اش بداند
علی گزرسز
شاعر ، ترانه سرا، تحلیلگر سیاسی