✍️مرضیه حاجی هاشمی
در پی کودتای انتخاباتی و انحصار انتخاب برای تبدیل آن به انتصاب، جبهه اصلاحطلبان ایران و بسیاری از احزاب اصلاح طلب اعلام کردند که کاندیدایی برای معرفی به مردم ندارند و تا اکنون حاضر نشدند، از هیچ یک از کاندیداهای همسوتر با خود در برابر پنج کاندیدای اصلی و پوششی رقیب حمایت کنند.
حال سؤالی که پیش روی بسیاری از اهل تفکر قرار گرفته این است که چه باید کرد؟ آیا وارد نشدن به این نارقابت به اصطلاح انتخاباتی میتواند، اعتراضی به تضعیف و تحقیر جمهوریت باشد و موجب احیای آن شود؟ یا برعکس برای حفظ حداقلی از جمهوریت باید این نمایش جمهوریت را به رسمیت شناخت و از آن بهرهای در جهت تقویت جمهوریت گرفت؟
شاید بتوان برای رسیدن به پاسخی روشن از منظر دو مفهوم اساسی در جامعهشناسی سیاسی بدین موضوع نگریست. مفهوم نخبگان و مفهوم حزب.
می توان گفت، نخبگان به دو گروه کلی تقسیم میشوند، نخبگان فکری و نخبگان ابزاری.
نخبگان ابزاری صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی هستند و نخبگان فکری، افرادی هستند که اندیشه، فکر، روشهای بهینه آینده نگری و دوراندیشی تولید میکنند.
لذا با این تقسیم بندی می توان نخبگان سیاسی را نیز در دو گروه نخبگان فکری- سیاسی و نخبگان سیاسی ابزاری دسته بندی کرد. نخبگان فکری- سیاسی در سقوط، فروپاشی یا تعالی و ترقی یک جامعه نقش اساسی دارند و اندیشه و تفکر آنها در اجرای برنامه های سیاسی و اجتماعی و تحقق خواستههای مردم، تعیین کننده و سرنوشتساز است. نخبگان فکری- سیاسی میتوانند ظرفیت سیاسی و دموکراتیک جوامع را افزایش دهند.
حزب سیاسی به گروهی سازمان یافته گفته میشود که هدف اصلی آن کسب قدرت سیاسی و مناصب حکومتی برای رهبران و اعضای خود می باشد.
در نظامهای سیاسی مردمسالار اولین کارکرد احزاب سیاسی گزینش نامزدهای مناسب برای حضور در انتخابات های مختلف به منظور کسب مناصب سیاسی و نیز هدایت مبارزات انتخاباتی است.
حال می توان سوال را دقیق تر طرح کرد که آیا اگر احزاب سیاسی و مجموعه همگرای آنها یعنی یک جبهه سیاسی به هر دلیلی نتوانست، به وظیفه ماهوی خود عمل کند و امکان مبارزات انتخاباتی و ورود به قدرت برای او وجود نداشت، مسئولیت آینده نگری و دور اندیشی و افزایش ظرفیت سیاسی جامعه و زنده نگه داشتن جمهوریت برای تحقق خواسته های مردم نیز از نخبگان سلب می شود؟
آیا وقتی جبهه اصلاحطلبان اعلام میکند، ما کاندیدایی برای ورود به عرصه مبارزات انتخاباتی نداریم، نخبگان این کشور نمیتوانند، مردم را به مشارکت برای باز نگه داشتن حتی دریچه ای کوچک به روی جمهوریت دعوت کنند؟
آیا نمیتوانند با این دعوت در جهت افزایش ظرفیتهای سیاسی و دموکراتیک کشور گام بردارند؟
آیا اساساً ما چیزی تحت نام نخبگان مورد وثوق و اعتماد مردم باقی گذاشته ایم که مردم به دلسوزی و تعهد انسانی آنها در قبال جامعه تردید نداشته باشند تا بتوانند با دعوت مردم به مشارکت، جنبش نه به انحصار، نه به تحکم، نه به رئیس جمهور انتصابی و یک جنبش حذفی برپا کنند؟
لزوماً ما برای یک انتخاب پای صندوق نمیرویم، میتوانیم برای یک حذف، رأی بدهیم. ما تجربه آن را در انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال های گذشته داشتیم.