✍️سید احمد شمس
جمله مشهوری از مرحوم آیت الله ابوالقاسم خزعلی عضو وقت شورای نگهبان نقل است که پس از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ ، وی از این که چرا آقای خاتمی را رد صلاحیت ننموده اند اظهار پشیمانی نموده بود و در ادامه گفته بود : بر فرض ، مملکت حداکثر سه یا چهار ماه دچار آشوب می شد اما در عوض چهار سال راحت می بودیم اما امروز مجبوریم چهار سال این آقا را تحمل کنیم.
شاید انتخاب خاتمی در سال ۷۶ اولین انتخاب مردم بدون رضایت و خواست حاکمیت بود ، به همین لحاظ بسیاری از معادلات دست اندکاران امور از این انتخاب دچار خدشه گردید.
خاتمی بسان مهمان ناخوانده ای بود که در میان جمعی که خود را صاحب اختیار تمام و کمال نظام می پنداشتند وارد گردید و با پشتوانه ای بیست میلیونی ، خود را بر آنان تحمیل نموده بود.
سخنان خاتمی و ادبیات و روش و منش وی ، شیوه نامانوسی بود که گوش و خاطر آنان را می آزرد و استقبال و شور و شعف مردم از این رویداد تاریخی ، آنان را خشمگین می نمود .
ادبیات لزوم پاسخگوئی دولت و مسئولین و حق انتقاد از همه که تا آن زمان ، آن چنان در سطح جامعه رائج نبود ، در میان روشنفکران و نسل جوان ریشه داونده و رفته رفته تمامی اقشار جامعه را فراگرفته بود ، و چراهای بسیاری در امور مختلف یکی پس از دیگری در اذهان خلاق و پرسشگرانه همگان تراوش می نمود .
گسترش مطبوعات ، سخنرانی ها ی روشنگرانه و باز شدن فضای بسته ای که سال های سال حاکم بر سیستم اجرائی کشور شده بود فضای تنفس ولو در حد اندک را در جامعه پدید آورده بود و آن هنگام که دامنه ی سوالات ، برخی از مراکز و جایگاه ها را نشانه گرفت ، به بهانه ی مقابله با توهین به مقدسات و ارتباط با بیگانگان ، و انواع و اقسام اتهامات ، با بسته شدن فله ای مطبوعات ، مقابله با این موج توفنده آغاز و بسیاری از چهره های برجسته اصلاح طلب را به پای میز محاکمه کشانید و هر 9 روز یک بحران را بر این دولت برخاسته از اراده ملت تحمیل نمود.
پیروزی اصلاح طلبان در مجلس ششم ، پتک محکم دیگری بر پیکره اقتدارگرایان بود ، ایجاد اخلال در روند اعلام نتائج انتخابات ، تلاش در جهت ابطال نتائج آرای تهران و برخی از شهرستان ها ی دیگر ، حتی زمزمه تاخیر در تشکیل مجلس ششم ، سنگ اندازی هائی بود که از همان ابتدا آغاز ، و سپس با تهدید نمایندگان مجلس ششم و رد لوایح و طرح های مصوب توسط شورای نگهبان و …. ادامه یافت .
منکر عملکرد ناهماهنگ و بعضا خطاهائی که در درون جبهه اصلاحات صورت گرفت نیستیم ، حتی تندروی های برخی دوستان اصلاح طلب در ایجاد فضای نا مناسب و نقطه ضعف دادن به دست اقتدارگرایان امری غیر قابل انکاراست اما ایجاد هر 9 روز یک بحران در ایام اصلاحات ، حکایت از ناخرسندی و عدم رضایت اقتدارگرایان از این روند در فضای جامعه دارد.
لذا چاره ای جز روی کار آوردن مجلس و دولت فرمایشی نبود ، تا هر آن چه که از مراکز تصمیم گیرنده دیکته می شود ، دقیقا به صورت هماهنگ اجراشود ، البته ظاهر ماجرا همان انتخابات و رای و اراده مردم بود و شعار میزان رای ملت است هم چنان به عنوان یک تابلوی بدلی بر سر درب این بازار پر فریب نقش بسته بود اما با دست چین شدن افرادی که از کمترین سوابق لازم سیاسی و اجرائی برخوردار بودند و با دوپینگ اقتدارگرایان وارد صحنه گردیده بودند تا در عوض مدیون شدن از حضور این چنینی خود در ساختار قدرت ، کاملا مطیع و فرمانبردار مراکز قدرت گردند ، امری است که از انتخابات شورای دوم آغاز و سپس در مجلس هفتم با رد صلاحیت گسترده و حذف چهره های شاخص اصلاح طلب ادامه یافت ؛ و نهایتا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ ؛ علیرغم وجود چهره های شاخص و با تجربه اصولگرا با انگشت گذاشتن روی فردی چون احمدی نژاد یکی پس از دیگری شکل گرفت و تکمیل گردید تا همگان بدانند بصیرت واقعی مدنظر اقتدار گرایان چیزی جز تعطیل شدن عقل و گوش به فرمان بودن کامل و بدون اراده نیست.انتخابات نمایشی که هم چنان ادامه دارد و آخرین آن در جریان انتخابات مجلس دهم برای چندمین بار تکرار شد.
آن چه که از سال ۸۴ به بعد بر سر این کشور در ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و بین المملی وارد آمد ، و خسارات فراوانی که سال های سال بایستی صرف جبران آن گردد ، و به نظر نگارنده بعضا بسیار عمیق تر و سنگین تر از خسارات هشت سال جنگ و دوره پهلوی است ، خود حکایتی است که به یقین باید چه در زمان حال و چه در سال های بعد و چه در آینده ، به عنوان خساراتی جدی و بعضا جبران ناپذیر که بر پیکره میهن عزیزمان آمده است به رشته تحریر در آمده و مورد تجزیه و تحلیل جدی قرار گیرد.
آن هنگام که در سال ۸۸ مردی از تبار آفتاب که بیست سال تمام پشت ابر تیره اقتدارگرائی ، خاضعانه و فروتنانه پنهان گشته بود و زمانی که خطر از دست رفتن تمامی دستاوردهای کشور را با تمام وجود لمس نمود ، و خود را برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری آماده می ساخت ، مراکز قدرت که تجربه دوم خرداد ۷۶ را در ذهن خود داشتند و هرگز تمایل نداشتند خاطرات تلخ آن روزهای گذشته که مراکز قدرت و سوء استفاده آنان را نشانه گرفته بود دوباره تکرار شود ، از ماه ها قبل به طراحی و مهندسی دقیق انتخابات در ابعاد مختلف پرداختند.
پیش از اعلام حضور مهندس موسوی ، آنان می پنداشتند شاید بتوان اشخاصی چون خاتمی ، عبدالله نوری ، موسوی خوئینی ها و….. را با اتهامات واهی رد صلاحیت نمایند ، اما حضور مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی هرگونه امکان استفاده از این سلاح ناکار آمد را از آنان گرفته بود و در یافتند خارج ساختن این دو با این روش هرگز امکان پذیر نخواهد بود ، پس بهترین راهکار مهندسی تمام عیار دورن و بیرون فضای انتخابات بود ، و همان استدلالی که در ابتدای نوشتار بدان اشاره نمودم ، از ابتدا مد نظر اقتدارگرایان قرار داشت که اگر رقیب احمدی نژاد فردی بود که امکان رد صلاحیت او وجود داشت با استفاده از این روش از ورود او جلوگیری به عمل آید ، و در صورت ورود افرادی که امکان استفاده از این سلاح ناجوانمردانه برای مقابله با ورود آنان وجود نداشت ، سلاح بسیار ناجوانمردانه دیگری که همان هدایت جریان انتخابات به شکل دلخواه با استفاده از ابزارهای مختلف بود به کار می افتاد و مد نظر چنین بود که که در هر دو صورت بر فرض ایجاد نارضایتی مردمی و احیانا شورش ، حداکثر سه تا چهار ماه با این اعتراضات در درجه اول با قوه قهریه مقابله گردیده تا با گذشت زمان خود به خود اوضاع آرام و به حالت عادی در آید.
سناریوی اقتدارگرایان به شکل دقیق یکی پس از دیگری با ظاهری خوش رنگ و لعاب ، با دادن آزادی های ظاهری به هوادران کاندیداهای رقیب ، انجام مناظره های تلویزیونی و سایر روش هائی که هرگونه شائبه امکان انتخابات غیر سالم را از ذهن دور نماید مرحله به مرحله شکل می گرفت ، اما در نهان ، پروسه تقلب ، مهندسی دقیق آراء ، ورود سیستم امنیتی و انتظامی و سپس لباس شخصی ها به ماجرا ، و صدور احکام دستگیری چهره های شاخص حامی این دو کاندیدا قبل از بیست و دوم خرداد ، و دیگر روش هائی که در سناریوی کثیف اقتدارگرایان طراحی شده بود ، یکی پس از دیگری به مرحله اجرا در آمد.
فرمانده نیروی انتظامی در یکی از مصاحبه ها چند ماه پس از انتخابات اعتراف نمود که : ما می دانستیم که پس از انتخابات اتفاقاتی خواهد افتاد ( و چگونه این پیش بینی توسط آنان صورت گرفته بود ، خود جای تامل بوده و حکایت از این پروسه طراحی شده دارد ) و پیش از انتخابات با توجه به فضای جامعه حدس می زدیم که اعتراضاتی به وجود خواهد آمد اما تصور می کردیم حداکثر این فضا تا اوائل تیر ماه وجود خواهد داشت.
قطع پیامک ها ، برخورد و ایجاد محدودیت برای نمایندگان آقایان موسوی و کروبی در سر صندوق های رای ، اعلام نتائج در سایت روزنامه حکومتی کیهان پیش از اتمام رای گیری و دقیقا در همان ساعاتی که رای گیری در جریان بود ، اتمام زمان رای گیری به طور بی سابقه در ساعات اولیه ی شب ، و اتمام برگه های رای در برخی حوزه ها و …… ، همگی حکایت از شروع این کودتای خزنده داشت .
وقتی که من با چشم خویش ، در ساعت سه نیمه شب پس از اتمام رای گیری ، حضور اعتراض آمیز صدها حامی مهندس موسوی را در جلوی ستاد مرکزی انتخاباتی وی شاهد بودم که از نمایش مسخره رئیس ستاد انتخابات کشور خشمگین شده بودند و نتائج مضحکانه ای که توسط وی اعلام می شد را مورد اعتراض قرار دادند ، ظرف مدت کمتر از پنج دقیقه ، بلافاصله پلیس ضدشورش با تجهیزات و آمادگی کامل وارد صحنه شد و در مدت زمان بسیار کوتاهی تمامی افراد و تجمع آنان را با باتوم و گاز اشک آور متفرق نمود و حتی از ضربه زدن با باتوم به یک خانم باردار و یک روحانی که خون از زیر عمامه سفیدش فوران نمود ابا ننمودند ، این اتفاق در ساعت سه نیمه شب و آمادگی بیش از حد پلیس ضد شورش در آن زمان غیر متعارف ، آیا چیزی جز حکایت از یک سناریوی دقیق طراحی شده و یک کودتا و تقلب خزنده انتخاباتی د اشت؟
کودتائی که تصور می شد مقابله با آن در عرض یک یا دو ماه و حد اکثر چند ماه به اتمام خواهد رسید و از ورود افراد غیر خودی به سیستم اجرائی کشور با این روش جلوگیری خواهد گردید و ظرف مدت کوتاهی آرامش برای همیشه به کشور باز خواهد گشت و رقیب با شکستی که از نتائج مهندسی شده متحمل شده ، برای همیشه خیال بازگشت به قدرت را نخواهد داشت ، و از این پس رقابت در درون خودی ها شکل خواهد گرفت .
اما زهی خیال باطل ؛ جنبش سبز یک حرکت بر آمده از درون و بطن توده های مختلف و اقشار گوناگون جامعه بود که به صورت موجی فراگیر در تمامی شهرها واستان های کشور گسترده شده بود و با این روش های سرکوبگرانه هرگز قابل خاموش شدن نبود ، این جنبش اگر چه با فراز و نشیب هائی همراه بوده است اما ابتدای آن که حضور پنج میلیونی مردم علیرغم تهدید مراکز امنیتی و انتظامی و دروغ پردازی های صدا وسیما به صورت خودجوش آغاز ، و علیرغم فقدان وسائل لازم برای اطلاع رسانی با موج توفنده ای میدان انقلاب تا میدان آزادی را به صورت متراکم ، ومیدان امام حسین ( ع ) تا میدان انقلاب را به صورت غیر متراکم فراگرفته و تمامی شهر ، وسائل حمل و نقل عمومی و …. را تحت الشعاع خود قرار داده بود، و تا یک هفته با حضور پرشور مردم و پس از آن علیرغم سرکوب های فراوان باز هم ادامه یافت ، هم اکنون نیز هم چنان زنده است.
و پس از یک دهه همان طراوت و شادابی خود را در میان حامیان خود حفظ کرده است اگر چه به دلیل روش های سرکوبگرانه و ممانعت از برگزاری تجمعات و راهپیمائی های مسالمت آمیز ، امکان حضور گسترده مردم ، هم چون روزهای آغازین تولد جنبش سبز وجود ندارد اما آثار و پیامدهائی که به برکت این جنبش در داخل و خارج کشور ، در فضای مجازی ، و درمقاطع و مناسبت های گوناگون هم چنان مشاهده می شود ، حکایت از آن دارد که جنبش سبززنده است بلکه جاودانه شد که نمونه ای از آثار آن اعتراض های دی ماه 96 و آبان ماه 98 می باشد.
بدون شک جنبش سبز در تاریخ ایران عزیز به عنوان یکی از حماسه های ماندگار هم چون قیام سربداران ، نهضت مشروطه ، نهضت ملی شدن نفت ، قیام پانزده خرداد ، انقلاب بیست و دوم بهمن و حماسه دوم خرداد ، نهادینه شده است و تمامی نقشه های فریبکارانه اقتدارگرایان که به تصور به پایان رسیدن آن ظرف چند ماه ، طراحی شده بود همگی نقش بر آب گردید .
که این وعده الهی است که : ” و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین ” ، آن چنان که دیر یا زود تقدیر الهی و اراده ملت ، دامنگیر نابکاران خواهد گردید و آنان را گرفتار تمامی ظلم ها و دشمنی ها وکشتار و تجاوزی که بر سر ملت مظلوم و عزیزمان در این یک دهه آوردند خواهد نمود ، ان شاء الله.