✍️مجید یونسیان
?اکنون و در وضعیت همهگیری کرونا در جهان، استمرار تحریمهای آمریکا علیه ایران تنها یک امر سیاسی نیست؛ بلکه یک عمل شرورانه و لجبازی است. همانگونه که اصرار بر این همه نادیده گرفتن مرگ غمبار هموطنانمان نیز عملی فاقد توجیه عقلی و شرعی است.
?حکومتهایی که با لجاجت میخواهند حرف خود را به ،کرسی بنشانند؛ در واقع، حکومتهایی برای مردم نیستند، علیه مردم و بشریت هستند. دولتمردان نومحافظهکار آمریکا و تیم حاکم بر کاخسفید از اینهمه لجبازی و فشار علیه ایران دستاوردی جز افزایش نفرت عمومی به دست نمیآورند.
?حتی حامیانشان نیز در این شرایط بحرانی، بهانهای برای حمایت از این عمل غیرانسانی ندارند؛ چون تحریم غذایی و دارویی ایران حکومت ایران را تسلیم خواستههای آنها نخواهد کرد، تنها این مردم هستند که هزینه این فشارها را میپردازند و حکومت به اتکای راهبردهای غلط آمریکا تمامی اشتباههای سیاسی و اقتصادیاش را توجیه و کتمان میکند و مسیری را میپیماید که تنها دروازه عبور از بحران است.
?”جهش تولید” بعنوان شعار راهبردی سال، رویکردی اقتصادمحور برای عبور از مشکلات و بحرانهایی است که تکعلتی نیست. مشکل تولید و اقتصاد کشور معلول است؛ برای مقابله با یک معلول باید سراغ علتها رفت. ما معلولها را بهدرستی تشخیص میدهیم؛ اما از علتها غفلت میکنیم.
?جهش تولید نیازمند چند مولفه است:
اول، بستر اجتماعی
دوم، مدیریت علمی
سوم، امکانات
چهارم، تعامل داخلی
پنجم، ارتباط جهانی
?بستر اجتماعی کنونی ایران گرچه بالقوه میتواند پشتوانه جهش تولید و تحول اقتصادی باشد؛ اما بالفعل آنقدر آشفته و سردرگم و درگیر امور فرعی است که قادر به پذیرش این اولویت مهم نیست. جامعه به جای جمعبینی و دیگرگرایی که ضریب اطمینانبخش همبستگی است، خودمحور و خودگراست.
?جامعه بهجای اولویت دادن به رفاه و توسعه عمومی، دغدغهاش دفاع از خود و افزایش امنیت فردی، گروهی و خانوادگی است. احتکار، خریدهای بیضابطه، اختلاس، سرقت و… همگی جلوههایی از وضعیت روحی، روانی و اجتماعی است؛ تا خطاها یا گناهانی فردی و اخلاقی.
?تنها نقطه قوت در این پنج مولفه، امکانات کشور است که بالقوه است و متاسفانه کاملا حبس شده و از دسترس عمومی خارج است. حتی دولت بعنوان بالاترین قدرت قانونی و اجرایی کمتر از ۳۰درصد اختیارات دسترسی به این منابع را دارد.
?در تعامل داخلی کاملا فلج هستیم. تنها حسن اجتماعی ما همبستگی ملی در زمان بروز بحرانهای بزرگ است. وقتی از این بحرانها عبور میکنیم، دوباره به جامعهای کاملا درگیر و گسسته تبدیل میشویم.
?هیچکس راه گفتوگو و تعامل را نمیشناسد؛ چون حقوق یکدیگر را به رسمیت نمیشناسیم و همه را دعوت به وحدت حول محورهایی میکنیم که این محورها ایدهآلی است؛ نه واقعی.
?تعامل و ارتباط با جهان نیز کاملا مسدود است و این انسداد حاصل فهم غلط ما از ارتباطات جهانی است. همین فهم نادرست موجب غفلت ما از این واقعیت شده که سیاست و اقتصاد قابلتفکیک نیست و این تصور که بدون فهم این ارتباط میشود به جایی رسید، کاملا غیرواقعبینانه است و متاسفانه همین به پاشنه آشیل ما تبدیل شده و از آن ضربه میخوریم./راهبرد