پایگاه خبری / تحلیلی نگام_ 88 سال پیش در چنین روزی حبیبالله بدیعی در سوادکوه مازندران زاده شد. فردی میگفت: “استقلال یک کشور به موسیقی و ادبیاتش وابسته است”.
دو ساله بود که پدرش سواد کوه را ترک و در شهر ساری اقامت گزید و به کار فلاحت و تجارت پرداخت. در سن ۸ سالگی به همراه خانواده خود به تهران آمد و مقیم این شهر شد. ۱۴ ساله بود که نخست نزد لطفالله مفخم پایان از شاگردان برجسته صبا آموزش دید و دیری نپایید که توسط دوست سنتورنوازش حسین ملک با ابوالحسن صبا آشنا و از آنپس سالها شاگرد او شد و به گفته بسیاری از آگاهان بهترین شاگرد استاد صبا به شمار آمد.
در ساری برادر بزرگ حبیب برای خود ویولنی تهیه کرده و نزد یک نوازنده ارمنی به فراگرفتن ویولن مشغول میشود ولی بعد از دو سال از ادامه کار خسته شده و نواختن ویولن را ترک میکند. در این زمان حبیب گهگاهی بدون اجازه و دور از چشم برادر مشتاقانه دستی به آرشهٔ ویلن برده و نغمات دلنشینی به گوش میرساند. این عمل از دید برادر مخفی نماند و وقتی علاقهٔ شدید او را نسبت به موسیقی میبیند ویولن را به او هدیه میکند.
پدر و مادرش که به تعلیم و تربیت وی مانند سایر فرزندان خود علاقهمند بودند، بر تحصیلات او نظارت دقیق داشتند و او تا اخذ لیسانس از دانشکده علوم، تمام مراحل تحصیلی را با موفقیت به پایان رسانید.
او از سال ۱۳۲۹ به عنوان تکنواز با برنامه موسیقی ارتش همکاری کرد و سال بعد بود که رسماً وارد ارکستر ابراهیم منصوری شد. بدیعی در سال ۱۳۳۱ در فیلم «ولگرد» صدای قوامی و شمس را با ویلن همراهی کرد. او بنا به دعوت داود پیرنیا سرپرست برنامه گلها، کار خود را در این برنامه با خوانندگانی چون رؤیا، الهه، پوران، مرضیه، عهدیه، مهستی، هایده، غلامحسین بنان، حسین قوامی، اکبر گلپایگانی (گلپا)، محمود محمودی خوانساری، حسین خواجه امیری (ایرج) و غیره آغاز کرد.
طبق گزارشها او حدود ۲۰۰ آهنگ ساختهاست که یکی از معروفترین آنها کعبه دلها با صدای الهه است. بدیعی رفته رفته چنان پیشرفتی در کار موسیقی حاصل میکند که در سال ۱۳۲۹ یعنی پس از چهار سال نوازندگی به عنوان سولیست در برنامه رادیو ارتش به نواختن ویلن مشغول میشود.
حبیبالله بدیعی در نواختن دستگاهها و گوشههای آواز قدرت و توانایی قابل ملاحظهای داشت. او ابتدا در سال ۱۳۳۳ ارکستر کوچکی را رهبری میکرد که بعدها بنا به تجدید نظر تشکیلات ارکسترهای رادیو ارکستر شمارهٔ ۶ نامگذاری گردید.
او در سال ۱۳۴۳ عضو شورای موسیقی رادیو، در سال ۱۳۴۵ معاون اداره رادیو تهران و سپس معاون ادارهٔ موسیقی شد. او سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۵۱ رئیس ادارهٔ موسیقی رادیو و از سال ۱۳۵۱ تا سال ۱۳۵۸ به عضویت شورای واحد موسیقی که اعضاء آن متشکل از: مرتضی حنانه، علی تجویدی و حسینعلی ملاح بود، منصوب شد و ضمن رهبری ارکسترهای شماره ۲ و ۴ و ۶ به مدت ۶ سال رهبری ارکستر باربد را به عهده داشت.
کتاب «کماندار زریندست» نوشته مهران حبیبینژاد، درباره زندگی حبیبالله بدیعی و نگاهی گذرا به زندگی و آثار او است. بدیعی میگفت: “از راه صفحه های گرامافون با موسیقی ایرانی و استادانی چون تاج اصفهانی، بدیعزاده و صبا آشنایی و به آموزش آن اشتیاق پیدا کردم. در دبیرستان ساز میزدم ولی یک بار که یکی از تکنوازان به علتی غایب بود، نوازندگی ویلن در رادیو را به من سپردند و همین پایه همکاری پیوسته شد”.
او پس از انقلاب و کنارهگیری اجباری از کار رسمی، هنرمندان بنام را به خانهاش فرامیخواند و به یاد روزگار گذشته تکنوازیها و همنوازیهای ماندگاری با شرکت ایشان ضبط میکرد.
حبیبالله بدیعی جهت شناساندن موسیقی سنتی و اصیل ایران، مسافرتهای متعددی به کشورهای افغانستان، آلمان، آمریکا، بلژیک و انگلستان نمود که در این زمینه هنرمندانی نظیر جهانگیر ملک، فرهنگ شریف، مجید نجاحی، محمودی خوانساری، جمال وفایی و کورس سرهنگ زاده با وی همکاری داشتهاند.
حبیبالله بدیعی در ۲۷ مهر ۱۳۷۱ در سن ۵۹ سالگی به دلیل بیماری قلبی در بیمارستان توس تهران درگذشت و پیکر وی را در امامزاده طاهر (کرج) به خاک سپردند.
حبیبالله بدیعی علاوه بر تکنوازی، آهنگهای بسیاری ساخت که اکثر آنها با اقبال روبرو شدند. او حدود 150 قطعه ساخت از جمله: کعبه دلها، فریاد از این دل، افسانه عشق، دل بی گناه، الهی بمونی، افسانه زندگی، جاودانه، رفته بودم، افسانه کمتر، شعله سرکش، در آتشم، مهربان شو، سنگ صبور و زندگی من.