مهین دخت ایرانی
امروز ایران مان بسیار متفاوت تر از هردوره ای است
هرآنچه که از ظلم و ستم و غارت وفحشا وجنایت و روداری سردمداران است به چشم خویش دیده ایم
یاد این بیت معروف می افتم
ربودند و بردند وخوردند ورفتند
دراین باغ ویران اراذل نشینند
ودرادامه و جواب باید عرض کنم
درباور بی برگی این باغ شکستیم
مانسل قفا خورده ی دستان خود هستیم
کارگران فولاد را میبینیم که بیش از یک ماه است دراعتصاب واعتراض های خویش مردانه وزنانه دارند حق خواهی خودرا فریاد می زنند .و هیچ رسانه ای برای رساندن صداشان نیست
برای التیام دردها و اینکه ان ها آرام کنند وامیدوار وقتی هیچ کاری نمی شود کرد
می آیند وفعالین این تجمعات را می گیرند و به حبس می برند و حاکمیت سالهاست به ملت القا کرده که نباید به گوش وچشم خود اطمینان کنند . و خودشان چشم و گوش شدند برای ملت .آخر مگر می شود با یک حکومت دینی با ایدیولوژی های اسلامی یک ملت را اداره کرد ؟؟ با کدام آیه و حدیث می خواهند اینهمه ظلم و بی عدالتی و فقر و گرسنگی و خشک سالی و اختلاس را پاسخ گو باشند ..واینهمه فاصله ی طبقاتی چند ین هزار نفر که سرمایه دارند دارای قدرت و ثروت زیادی هستند ودرخانه های بزرگ زندگی می کنند انها هم از وابستگان حاکمان حکومت هستند یا منسوبین اند یا منتسبین یا کسانی که ریش شان گرو نان است و برای ثروت ومقام و صندلی مزدوری می کنند
و هرکاری که خواستند با ما کردند وبا نام دین استثمارمان کردند ..این حکومت آبروی دین را هم نگه نداشته و آنانکه که چشم و گوش شان باز شده . به نام آشوب طلبان ..ویا فروش اسرار نظام و فاش کردن آنها و چسباندن هرنوع خرابکاری به پرونده شان اقرار می گیرند و یا اینکه به اصول مذهبی اعتقاد ندارند و انحرافات جنسی وهزار تاپاپوش دیگر
راهی سلول های تاریک وروشن با یک جفت چشم ..می بندند به یک صندلی و اطرافش را پراز برگه ها یی میبیند که خطاب به او خوانده می شوند
…شانس بیاورد اینگونه باشد ..گرفتار چنان رعب ووحشتی شده اند ملت که از بازگویی حقیقت ها زبان در کام گرفته اند و خفه و ساکت واندوهناک به جای حاکمیت و حمله به آن ..به جان یکدیگر افتاده اند ..ازدیوار خانه ها بالا می روند
ضبط ماشین هارا به سرقت می برند
زور گیری و قتل و تجاوزها ..رواج اعتیاد وبیکاری و ایدز تن فروشی ها ..
دیگر چه مانده ؟؟ و ازچه بگوییم ؟؟
که ناگفته مانده باشد ..محرومیت در بلوچستان در کرمانشاه و کردستان .خوزستان ووووسربه فلک کشیده
مدارس کپر ی .وکانتینری .و استفاده از بخاری های نفتی دراین کلاس ها و سوختن چندتا از دختران هرمزگان ..این فاجعه هارا چه کسی پاسخ گوست ؟؟؟
آقای رهبرکجاست ؟؟ رهبر مهربان که دلش از درد مردم فلسطین و سوریه و لبنان می گیرد ..وخواب اش برای کودکان عراقی که مدارس وبیمارستان ندارند آشفته می شود …ماهم اگر شناسنامه های فرزندان مان را از عراق یافلسطین وسوریه می گرفتیم .شاید اینده ی بهتری داشتند …ملتی که فرهنگ چندین هزارساله دارد .تاریخی به بلندای شاهنامه .. چگونه است که چنین گرفتاریم ؟؟
حالا اگر هم حکمی است و اسلامی فقط برای موی زنان است و قلم شاعران و اندیشه های آزاد …وگرنه تجاوز در کلاس قرآن و زندان ها .. و خفه کردن افراد مهم ومسئول در استخر و نداشتن هیچ مسئولیتی درقبال سهل انگاری ها شان
از کدامین باید گذشت ؟؟
درد زیاد است و آقای حاکم ..جناب رهبر
برادران سپاهی ..ملت دیگر با چشم وگوش شما نخواهند دید وشنید
بیایید و هر انچه دیگر برسرمان نیا وردید برشمرید ….چه جوانانی که در قهر ونگاه آغایون سلاخی شده اند
چه خون هایی که ریخته شده ..
حساب وکتاب از دست مان در رفته ..مانده ایم کدام زخم را وصله بزنیم ..آب چشم مان خشک نشده باز به گریه می افتیم .ازجادثه ی پلاسکو پرت شدیم به انفجار قطار و از انجا هدایت به سمت سانچی و بعداز آن سقوط هواپیما و زلزله ی کرمانشاه ..از جنوب و مصائبش که دیگر گفتن مان سخت است
از کارون سربریده تا ریز گردها واب گرفتگی معابر و فقر وبدبختی ها
و حالاهم گرفتاری کارگران وبیکاری وحقوق موقعه .
جای رسیدن به احوال شان شبانه ریختند وحدود چهل تن از این کارگران را به بند بردند
یعنی اینکه خلاصه
قبول کنیم که ما باید به جنگ جمع مشوشی برویم که هنوز بر باور افکار دینی خود مقبولیت دارند و درملاحت های جرم و ظلم و جنایت ها خودرا بر
حق می دانند ..سرکشانی که دندان تیزی شان گلو می درد و متاسفانه اذهان ما برده شده …
از عمق چاه های منفرد و دهشتناک صدای مان را باید برسانیم
سخت است اماشدنی است
با وجود امیدواری ها می شود بر حیرت های گیج
فائق آمد
درادامه ی این حکایت های تلخ با جوان کفن پوشی درکیش مواجهه ایم که با بی پروایی تمام ..نالان .اما چون کوهی استوار باصلابت ندای انچه که باید سرداد