رستم شجاعی مقدم
انسان به فطرت خود اصالتها را دوست دارد و اگر پول و زور دخالت نکند درست را انتخاب می کند ، جامعه هم از انسانها تشکیل شده است و بنابراین به بدیها میل نمی کند مگر آنکه ناچار باشد.
اصولگرایان ایران ( محافظه کاران) به هیچ اصالتی جز قدرت پرستی باور ندارند و مردم عدم تقید آنها به ارزشهای فطری را درک کرده اند.
در کشاکش جنگ قدرت نزدیک به هشت سال است که محافظه کاران با تمام تریبونها و نهادهایی که در اختیار دارند از قبیل نماز جمعه ، صدا و سیما ، رسانه ها و …. با هدف حذف روحانی بسیج شده اند ، اکنون که سال پایانی دولت روحانی فرا رسیده است مخالفان از اولین روزهای شکست انتخاباتی خود عصبانی تر و درمانده تر به روحانی حمله می کنند اما در عمل نتوانسته اند شیخ بنفش را از کوره به در کنند و تبسم تحقیر آمیز او را بر هم زنند.
ضعف محافظه کاران در مقابل روحانی علاوه بر مشروعیت نداشته آنها ، عقلانیت حسن روحانی است که با فاصله بسیار زیادی جلوتر از آنها حرکت می کند.
حسن روحانی اگر حمایت نخبگان اجتماعی را از دست داده است تنها به دلیل تمکین در برابر ابرام اصولگرایان بر راهبردهای غلط سیاست خارجی است ، روحانی اگر این سوال افکار عمومی را پاسخ می داد که چرا و به خاطر کدام مصلحت از ضرورت تعامل با جهان به خواست حکومت صرف نظر کرده است، هنوز هم می توانست به پشتیبانی در سطح ملی پشت گرم بماند.
به نظر می رسد که محافظه کارانی چون ذوالنور و پیشگامان حملات به روحانی خوب می دانند که در یک رقابت و مناظره منطقی در برابر روحانی به سختی حیثیت می بازند،لذا از سرناچاری تلاش می کنند با استفاده از مصونیت های حکومتی که دارند با حملات غیر اخلاقی و ادبیات فرومایه خود او را ناچار نمایند از قلعه عقلانیت و اخلاق بیرون آید تا آسیب پذیر شود!