مجید بهمن زاده
حسین ما جنگ آوری راسخ واستوار،
اما مرد عمل وانديشه است.
درد او وجود ظلم و بیداد و ستم در جامعه است
نابرابری ها وبی عدالتی ها آرام و قرار او را گرفته است،
پس با اینکه می داند شهادت در انتظار اوست،
مردانه برای اصلاح امور مردم قیام می کند.
حسین ما برای طلب آب از دشمن آزادی،
کودک شش ماهه خود را بر دست نمی گیرد،
بلکه او خون طفل نوزادش را تقدیم راه خداوند می کند
تا به تمامی رادمردان و مجاهدان راه خدا بفهماند که
برای رسیدن به آزادی و شرف انسانی خود،
ارزشش را دارد که از بهترین علایق زندگی و از عزیزترین کسان خود نیز در گذرید.
حسین ما، حسینی است که
پس از کشته شدن تمامی عزیزان و یارانش، از دژخیمان خونخوار طلب یاری نمی کند.
بلکه نگاه او و ندای”هل من ناصر ینصرنی” حسین(ع)
خطاب به آیندگان و من و توست تا چون او درد عدالت وآزادی داشته باشیم
و مدافع حق و حقيقت در زمان خود باشیم.
گریستن و اندوه بر سرنوشت تلخ کربلا،
حق این بزرگ مردان همیشه جاوید تاریخ را ادا نمی کند،
چرا که اینان برای راه خود،
مرد عمل و همدردانی صدیق می خواهند.
پیروانی با چشم گریان، ولی باز و بیدار که در مقابل یزیدیان هر زمان و هر مکانی بایستند
و ظلم و تحجر را رسوا کنند.
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زانکه بد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست
جامه چه درانیم چه خاییم دست؟
چونکه ایشان خسرو دین بوده اند
وقت شادی شد چو بشکستند بند
بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمی بینید جز این خاک کهن
نگام ، ناگفته های ایران ما