✍️غلامرضا مصدق
حصار در حصار نام يك تله تئاتر است كه محسن مخلباف در سال ٥٨ آن را ساخت .
داستان آن از اين قرار است كه عده ای ماركسيست در زندان شاه عميقاً درگیر مباحثه و جدل بی پایان در مورد انتخاب بهترين شيوه مبارزه براي سرنگونی رژیم شاه هستند .
انقلاب پیروز میشود اما آنها همچنان در زندان مانده و به مباحثه خود ادامه میدهند .
وقتی افرادي برای تبديل كردن زندان به موزه وارد آنجا ميشوند چند پيرمرد فرتوت را در حال بحث با هم مي بينند . آنها به هیچوجه قبول نمیکنند انقلاب پیروز شده و رژیم شاه به تاریخ پیوسته ، به همین دلیل از زندان خارج نميشوند و آنرا توطئه پنداشته ، زيرا بر اساس آموزه های آنها انقلاب خارج از تحلیل و پیش بینی آنها نميتواند به پیروزی برسد ، پس همچنان تا پایان عمر به مباحثه ادامه میدهند .
اگرچه تئاتر مذکور تصویری اغراق گونه از جزم اندیشی انسانهاست ، اما بخوبی نشان میدهد که چطور بعضی قبل از اینکه در سلولی زندانی باشند در واقع زندانی سلولهای مغز جزم اندیش خود هستند .
متاسفانه بی آنکه خود بدانیم ، حصار در حصار مصداق عينی رفتار شخصی ، اجتماعی و سازمانی بسیاری از ماست .
سالها بر نظر و ایده ای پافشاری کرده ، عمر ، انرژی ، امکانات و فرصتهای خود و دیگران را علی رغم وجود ده ها دلیل و برهان عینی دال بر اشتباه بودن آن نظر بر باد میدهیم اما همچنان بر خدشه ناپذیر بودن آن نظر پافشاری میکنیم .
تقریباً هیچ مشکل بشری وجود ندارد که جامعه ما به آن دچار نباشد ، اما هنوز بعد از چهار دهه تجربه حکومتداری همچنان بدون کوچکترین تردیدی اعتقاد داریم با حفظ ساختارها و جهتگيرهاي موجود ، با تمام شدن عمر این مجلس و این دولت و برآمدن مجلس و دولتی دیگر با فلان ویژگی به یکباره همه مشکلات در مدتی کوتاه حل شده و شاهد خوشبختی را در آغوش خواهیم گرفت . مجالس و دولتها ، پی در پی می آیند و میروند اما از سعادت و رستگاری خبری که نمیشود هیچ ، بلکه بر عمق و گستره مشکلات هر چه بیشتر افزوده میشود .
در واقع درک بسیاری از ما بی توجه به ریشه و پس زمینه های تو در تو و چند لایه از مشکلات مزمن کشور فقط به برآمدن رییس جمهوری سوار بر اسب سفید بستگی دارد ، آنچنان که با برآمدن نادر شاه ، نه تنها ایران را از هرج و مرج رها کرد ، بر شبه قاره هند هم استیلا یافت .
بعنوان مثال ، مشکل مرغ یکی از بیشمار مشکلات پيش پا افتاده کشور است که در ایام اخیر وقت و انرژی زیادی از دولت ، مجلس ، نهادهای نظارتی ، انتظامی و غیره را گرفته ، اما با وجود این همه توجه مشکل رفع نشد ، زیرا طبق معمول براساس همان نگاه ساده و یک بعدی همه تمرکز فقط بر یک جزء از پروسه توليد و توزیع مرغ متمركز است . همه مسئولان به اتفاق از عدم نظارت سفت و سخت بر توزیع مرغ نالان هستند !!!.
به زبان ساده مسئولان محترم ما در پس مشکل مرغ بجز محتکران ، گرانفروشان و نظارت ضعیف مشکلی نمی بینند . وقتی رییس محترم مجلس با محاسبه ای بسیار ساده و عجیب استدلال میکند که قیمت تمام شده مرغ نباید از فلان عدد بالاتر باشد ، استدلال ايشان آنقدر عجيب و دور از واقعيت بود كه یک مرغدار جهرمی کتباً اعلام آمادگی كرد که مرغداری مدرن و آماده خود را مجانی در اختیار او قرار دهد تا درستی استدلال ایشان برای همه اثبات شود ، که البته طبق معمول هيچ اعتنائی به این پیشنهاد نشد .
وقتی برای معضل پیش پا افتادهای مثل مشکل مرغ كه در دنیای امروز اصولا مشکل محسوب نمیشود ، توسط مقامات عالی چنین استدلال ها و نسخه های دم دستی تجويز میشود ، تصور کنید برای حل معضلات بزرگ و پیچیده چه در آستین دارند ؟! .
بعد از ٤٢ سال تجربه حكومتداري هنوز باور نداريم ، حكمراني امری تخصصی ، سيستمي ، دارای پیچیدگیهای بین بخشی ، کاری جمعی ، پاسخگو ، منعطف ، شديداً متاثر از ساختارها و جهتگيرها ، نيازمند مهارت بالای نظری ، درک درست و تعامل با محیط ملی و بین المللی ، اصلاح و به روز شدن مستمر است . هنوز به جاي طراحي و اجراي سيستم خوب برای رستگاری در به در دنبال آدم هاي خوب ميگرديم .
دقت نمیکنيم که روساي جمهور و نخست وزيران كشورهاي پيشرفته نوابغ و رستم دستان هاي كشور خود نيستند ، عموماً انسانهائی متوسط الحالی هستند که ذیل سيستم هاي خوب طراحي شده با كارآمدي کار میکنند
اگر از ذهنیت حصار در حصار خود کمی فاصله بگیریم بخوبی متوجه میشویم که انباشت مشکلات و تنوع رنگارنگ آنها ، بزرگتر و پیچیده تر از آن است که با رفتن تقی و آمدن نقی رفع شوند و اگر واقعاً چنین باشد ، چقدر بد شانس هستیم که همه اجزای سیستم حکمرانی ما مثل ساعت کار میکنند و فقط به خاطر عدم ظهور يك قهرمان این همه سال سختی کشیدیم و وای به حال ما که قهرمان موعود این بار هم مثل ادوار گذشته با اسب سفيدش رخ ننمايد .