✍️ محمد حسین کریمیپور
ايران امروز را سه مقومه ايرانيت، تشيع و مدرنيیته ساخته است. بي ترديد انقلاب ٥٧ و تجربه ٤٠ ساله جمهوري اسلامي را بيش از هر چيز ، بايد ثمره تجلّي “تشيع” در ایران دانست.
از منظر شيعياني مانند من اين مهم است كه يادآور شويم آن قرائت شيعي كه دوره آغازين انقلاب را هدايت كرد و مرحوم امام خميني شاخص آن بود، تنها يكي از گرايشات زنده شيعي را نمايندگي مي كرد. ترديدي نيست كه مرحوم خميني از معتبرترين فقهاي شيعي و متفكر امامي اصيلي بود. انديشه او را بپسنيد يانه، بايد مشربي شيعي بدانيد . اما بين تفكر امام و بسياري متفكران سياسي شيعي بارز از ميرزاي نائيني و آخوند خراساني تا موسي صدر ، تفاوتهاي اساسی وجود داشت. به طريق اولي، اسلوب متفاوتي كه در دوران زعامت سي ساله رهبر دوم ج.ا رخ نمود نيز گرچه باز تجربه اي شيعي فرض مي شود اما نه حرف تمام شيعيان است و نه تنها گرايش شيعي زنده! به عنوان یک رويكردفاخر شیعی دیگر، منش آقاي سيستاني به سپردن كشور به انتخابات كاملا آزاد، تمرکز دولت بر منافع کشور و نفي دخالت فقيه مرجع در حكمراني عراق را قبلا باهم مرور كرده ایم.
بگمان من دوران رهبر اول و دوم انقلاب، با هم تفاوتهاي اصولي دارد. شايد روزي با هم ازين تفاوت ها گفتيم. اما مهم ترين چيزي كه من از تجربه هر دو دوره آموختم -و قبلا به تفصيل عرض كرده ام- آنست كه نمي توان ولايت و اختيارات امام معصوم را براي فقيه غير معصوم هم فرض كرد. مفهوم شيعي امامت و ولايت – بقدر فهم من- از مفهوم عصمت و نصب الهي، جدايي پذير نيست. حكومت بنام خدا و با اختيارات پيامبر، كار معصوم منصوب من عندالله است و لاغير!
مي دانم از جاذبه مذهب در جامعه ايراني كاسته شده. مي دانم خيلي ها گوششان به هر حرف ديني بسته است. مي دانم هستند كساني كه بگويند اگر روايت علماي شما از وقايع روز چنين خلاف واقعست چرا بايد نقلتان از هزار سال قبل را پذيرفت؟
پاسخ من، اما يك انسان است. انساني كه محبوب عقول، حجت دينداري و ميزان شريعت ماست : علي( ع ) .
علي بدون رضايت مردم و اقبال و خواهش آنها، قدرت را به كف نگرفت. حاجب و بيت و قراول نداشت. خود را متمايز نكرد. بالا و جدا ننشست. احتشام و بروز سلطاني نداشت. اگر مردم را به جنگي برد خود و عزيزانش در صف مقدم شمشير زدند. شهروندان را از دويدن دنبال مركبش و رفتار برده وار حذر مي داد. از راه حكمراني ارتزاق نكرد و همه عمر كار كرد. دهان كسي را نبست. سفياني و خارجي و مخالف در كوفه علی،حرف خود را آزادانه مي زدند. مخالفي را به علت احتمال توطئه نگرفت و نيازرد. می گفت اگر از راه دين خارج شدم، به شمشير راستم كنيد. حاكمي پاسخگو بود. زنداني عقيدتي نداشت. زنداني گرسنه و رنجور و بيمار نداشت. در بستر مرگ هم نگران حقوق ضارب خود بود. ترور نكرد. دروغ نگفت. شكنجه نداشت. اميرالمومنين در دادگاه با هر شهروندي برابر بود. بخدا قسم كه مي شد از علي و از فرزندانش به قاضي عارض شد و اصلا نترسيد. دست نزديكانش به بيت المال باز نبود و آتش در كف برادر نهاد. علي چون فقيرترين رعايايش مي پوشيد و مي خورد.
این است که وقتي به آنچه بنام حكومت اسلامي و جامعه ديني ساخته ايم مي نگریم، کمتر نشانی از روح علویت می یابیم. گمان مي كنم تغاير علی و مدعی را بايد به تواتر باز گوييم. اين پلشتي امروز ما، حاصل شكست عقول ناقص، جانهاي بي ايمان و ارواح بيمار ماست نه ناكامي مكتب علوي!
حضرت قدرت…!
چنين بي پروا مي تازي؟ بتاز !
اما ، نه بنام علي ع!