گاهی وجود کسی در خانواده مایه ی مباهات آن خانواده است و گاه حضور کسی در یک محله موجب افتخار و گاه در یک جامعه و گاه در میان یک ملت و گاه در بین ملل….خاتمی فخر ملت و بل ملل است….
و این سوال همچنان باقی است که چرا عده ای نمی بینند و یا نمیخواهند ببینند. ریشه ی آن چند چیز می تواند باشد….گاه حقد و حسد است، نمونه اش در خانواده برادران یوسف اند که او را در چاه می اندازند چون میگویند سوره يوسف آیه8
إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ [ياد كن] هنگامي را كه برادران گفتند: با اينكه ما گروهي نيرومنديم، يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب ترند، و قطعاً پدرمان در اشتباه روشن و آشكاري است.
و گاه ترس از دست دادن قدرت . یعنی گاه این حقد و کینه ریشه در حب قدرت بلا منازع دارد تا امور بر وفق مراد جبهه ی قدرت و ثروت پیش رود و دست پاکدستان از تدبیر و مدیریت جامعه کوتاه گردد. چنانکه در باره میرزا تقی خان امیرکبیر اتفاق افتاد:
مهدعلیا تمام هم خود را جزم کرد و هدفش را آشکارا نابودی امیر قرار داد. او کوشید در ذهن شاه میرزا تقی خان را به خیانت و تصاحب تاج و تخت متهم گرداند. انچه که اساسا امیرکبیر در پی اش نبود. ولی انان با کمک انگلیس دسیسه ها کردند تا امیر کبیر را فردی که در پی تاج و تخت است جلوه دهند چون او در مسیر دنیاطلبی آنان مزاحم تلقی می شد. و شد انچه شد…حمام فین از این امر خاطره ها دارد.
بواقع چه دلیلی دارد که با خاتمی عزیز چنین برخوردهایی می شود. آیا او در عرصه ی قدرت جایی دارد؟
به نظر من خاتمی در عرصه ی قدرت رسمی هیچ جایی ندارد ولی در عرصه ی قدرت اجتماعی بدلیل محبوبیت در خلق و خوی و فکر و اندیشه و سیره و سنت و تجربه زمامداری دولتش ،در بین شخصیت های مطرح ، صاحب نفوذ و قدرتی ملی است. و شاید این پاسخ سوالی است که در پی آنیم. چرا خاتمی را باید محدود کرد؟
اما واقعا این عمل از قدرت او می کاهد؟ تجربه چیز دیگری می گوید. او محبوبتر خواهد شد و تاثیر و قدرت اثرگذاریش با این تنبیهات ، افزون خواهد گشت.