مطهره کاویانی
چندی پیش وزیر دفاع ایالات متحده خواستار خروج ایران و شبهنظامیان مورد حمایت آن از سوریه شد و گفت : «این جنگ و دخالت تهران در عراق، برای مردم ایران یک جنگ بیثمر است» که فقط هزینهاش را میپردازند، حضور ایران در سوریه کمکی به روند صلح نمیکند و
نتیجهای نخواهد داشت و تنها هزینه آن از منابعی خرج میشود که باید صرف مردم ایران شود.
.
.
.
اما در این چند سال اغلب ایرانیان حداقل یک بار این سوال را از خود پرسیده اند که چرا با وجود حجم زیادی از مردم ایران که در فقر به سر میبرند به جای آنکه حکومت گامی در جهت برآورده کردن نیاز ملت بردارد هزینه های زیادی را صرف سوریه میکند و در توضیحاتی که اغلب از گوشه کنار از طرف مسئولین به گوش ملت میرسد صرفا بر اولا حمایت از عقاید دینی و مذهبی و دوما محافظت از جان و خاک و مرز ایران تاکید دارند. اما واقعیت چیست؟؟؟
آیا حکومت صرفا به دلیل امنیتی که مدعی است بر ایران حاکم است یا بهتر بگویم به دلیل از بین نرفتن آرامش ملت به دلیل نبود جنگ در خاک ایران اینطور دست و دل بازانه هزینه میکند؟؟؟
حکومت ایران سالانه دست کم ۶ میلیارد دلار برای نگهداشتن رژیم بشار اسد در قدرت هزینه می کند در حالی که برخی از تحلیلگران این هزینه را بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار در سال ارزیابی کرده اند. از لحاظ تلفات جانی، تاکنون صدها تن از نیروهای نظامی ایران اعم از اعضای بسیج و فرماندهان سپاه پاسداران – حدود ۷۰۰ نفر با مليت ايرانی طبق آخرين برآوردهای محتاطانه در جنگ سوريه كشته شده اند. و در نهايت می توان گفت كه وجهه ايران و رهبران آن در جهان اسلام به ويژه نزد مسلمانان سنی مذهب به دليل حمايت از رژيم اسد خدشه دار شده است
لذا این پرسش پیش می آید که چرا ایران پس از گذشت تقریبا هفت سال و تحمل هزینه های فراوان همچنان به حمایت از رژیم سوریه و شخص بشار اسد ادامه می دهد. به بیان دیگر، دلیل این عدم تزلزل و بی وقفه گی حمایت تهران از دمشق چیست؟ چرا ایران بشار اسد را قربانی نمی کند؟
در واقع در مرحله اول اهمیت استراتژیک سوریه به عنوان تنها متحد جدى و قابل اتکای ایران در منطقه و حتی در کل جامعه بین المللی است.
علاوه بر نقش تسهیل کنندگی در روابط ایران با جهان عرب (پیش از آغاز قیام مردمی سوریه در سال ۲۰۱۱)، دمشق همواره به منزله یک راه ارتباطی امن دسترسی جمهوری اسلامی را چه از لحاظ نظامی، پشتیبانی یا سیاسی به گروه های مورد حمایتش در حوزه پیرامونی اسرائیل به ویژه حزب الله لبنان فراهم کرده است. از این جهت، شاید بتوان گفت که سوریه سنگ بنای عمق استراتژیک ایران و سکوی پرتاب آن از لحاظ اعمال نفوذ در منطقه خاورمیانه به شمار می رود.
در عین حال، اما، چنین استدلال “واقع گرایانه”ای عدم انعطاف نسبی تهران در قبال جایگزین کردن اسد حتی با مهره ای همفکر – تحولی که شاید می توانست به جنگ داخلی سوریه پایان بخشد یا حداقل از شدت آن بکاهد – را به خوبی توضیح نمی دهد.
طی سال های گذشته، مقامات ایران به عناوین مختلف در برابر پیشنهاد کناره گیری اسد از قدرت به عنوان “پیش شرط”مذاکرات صلح و لازمه تشکیل دولت انتقالی مقاومت کرده و در مقابل بر انجام انتخابات سراسری که بشار اسد نیز در آن حضور داشته باشد برای تعیین آینده سوریه تاکید ورزیده اند.
اما یکی دیگر از دلایل اصلی و شاید مهمترین عامل پایبندی تهران به رژیم اسد با وجود هزینه های فراوان و فزاینده چنین رویکردی، تاثیر روانی آن بر ساختار هم پیمانی ها و متحدان منطقه ای و بین المللی ایران است.
جمهوری اسلامی به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک آن از یک سو و خصوصیات ایدئولوژیکی، هویتی و تاریخی اش از سوی دیگر نوعی سیاست خارجی تجدیدنظرگرایانه را دنبال می کند که منجر به “تنهایی استراتژیک” آن در منطقه و جهان شده و از قضا پیامدهای قابل توجهی نیز برای امنیت ملی ایران به همراه دارد. برای جبران این “فقدان” یا “کسری” دوستی و اتحاد، تهران به ایجاد یا تقویت گروه ها و بازیگران غیرحکومتی هم سنخ یا به عبارتی “نایب” مانند حزب الله لبنان، شبه نظامیان شیعه عراقی، گروه های سنی ضداسرائیلی در فلسطین، و حوثی های یمن روی آورده است و از این جهت اعمال موفقیت آمیز سیاست های تهران تا حد زیادی به نزدیکی و کارآمدی روابط آن با نیروهای مزبور بستگی دارد.
اما گویا ایران رفیق بسیار شفیقی است که حتی اگر سرش برود قولش همچنان باقیست زیراچندی پیش سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان در پی مسدود شدن ۱۰۰ حساب بانکی مرتبط با گروه در لبنان طی یک سخنرانی تاکید کرد اقدام هایی از این دست نمی توانند به حزب الله آسیب برسانند چرا که “تمام” منابع مالی و نظامی آن از سوی ایران تامین میشود.
از این جهت، پایبندی پرهزینه تهران به پشتیبانی از رژیم اسد در سوریه طی هفت سال اخیر را بیش از هر چیز باید نوعی ارسال پیام وفاداری به کل مجموعه، گروه های تحت حمایت آن در منطقه و جهان دانست، بدین معنی که جمهوری اسلامی اساسا پشتیبانی وفادار بوده و حتی در بحرانی ترین شرایط نیز به قول معروف پای دوستانش می ایستد. یعنی در واقع از دست دادن این گروه ها، علاوه بر تشدید انزوای استراتژیک و بین المللی، می تواند موجب گردد ایران با وجود موقعیت ژیوپولیتیکی حساس و قلمرو پهناورش دیگر حتی به عنوان بازیگری تاثیرگذار در سطح منطقه ای نیز “جدی” گرفته نشود.
پس در واقع دفاع از حرم و بشار اسد و سوریه و خاک ایران همه و همه یک بازی بسیار کثیف یا در عین حال به عقیده سیاستمداران جمهوری اسلامی تنها راه و درست ترین راه برای ماندن و اصطلاحا ثبات در منطقه است.
پی نوشت ١:
قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس طی گفتگویی با یکی از رهبران عراق تاکید کرده که “ما مثل آمریکایی ها نیستیم. ما دوستانمان را رها نمی کنیم”.
پی نوشت ٢ :
در واقع این وفاداری و پایبندی بیشتر از آنکه جنبه اخلاقی و عاطفی داشته باشد، جنبه استراتژیک و ژئوپولیتیک دارد. در واقع شما مجبورید برای ماندن به مثلا دوستانتان باج بدهید.