چندی قبل با انتشار متن ” محاکمه در ده دقیقه “ نوشته حمید هوشنگی و سپس ” پروژه اجرایِ مرگ خاموش، همراه با درد و رنجِ حمید هوشنگی ” نوشته عیسی سحرخیز همگان از رنج و غمی که به واسطه ظلم و بیداد دستگاه قضایی و سیستم امنیتی بر سر این انسان آزاده آمده مطلع شدند ، اینک عیسی سحرخیز و همسر او خبر از خاموش شدن او داده اند.
بازگشت همه به سوي اوست ، حمید هم آسمانی شد
عیسی سحرخیز
بيش از اين نمي توان گفت و از ظلم و ستم ناليد، كاري كه مرحوم هوشنگي كرد.
بر سرطان پيروز شد، اما بر جور زمان و زمانه نه.
در واقع حميد را سرطان نكشت، چون او تا آخرين روزي كه پزشكان ايراني جوابش كنند اميدوار، خنده بر لب به اتاق عمل رفت و بارها شيمي درماني شد؛
حميد را آن هايي كشتند كه امكان درمان در خارج را با ممنوع الخروج كردنش از او گرفتند.
پيش از اين نوشتم كه اين روزهاي آخر همسر فداكار وي به هر دري كه زد، يا بسته بود يا آن را به روي هوشنگي بستند؛ گويي دستي پنهان در كار است تا
انسانيت و رفتار انساني را به گور بفرستد و “مرگي خاموش” نصيب زبان گوياي معاون تبليغات جنگ كشور كند. به قول دوستي ” كاري را كه در جبهه هاي
جنگ صدام نتوانست انجام دهد، اينان در بستر بيماري به انجام رسانند”!
حال روح حميد به آسمان پركشيده و جسم او در خاك سرزميني كه دوست داشت در آن آرامش داشته باشد و آرام بگيرد به امانت نزد ماست.
حال كه او خود نتوانست به نزد دختر و پسرش پرواز كند و با جسم نحيفش اين دو عزيز را در آغوش بگيرد و ببوسد و ببويد، اما روحش به آسمان ها پرواز
كرده، كالبد بي جانش منتظر است تا فرزندان محروم از ديدار پدر از راه برسند و شنبه صبح بوسه آخر را بر چشمان گويا و لب هاي هميشه خندان معلمِ
وجدانِ كاري و اخلاقِ حرفه اي بزنند.
ياد و راهش گرامي و پر رهرو باد.
عيسي سحرخيز
پنجشنبه هفدهم آبان ماه ١٣٩٧
پیام همسر حمید هوشنگی در فیس بوک برای دوستان
دوستان عزيز فيس بوكي
درساعت ٢.١٠ دقيقه پنج شنبه ١٧ ابان ماه شمع وجود همسر عزيزم حميدهوشنگي ، پدر فرزندانم عليرضا و صبا خاموش شد.
علت مرگ او را همه مي دانيم ؛ عفريت سرطان و الحق كه حميد در اين كار زار دشوار هم مثل همه مراحل زند گي اش خود را نباخت و در طول زمان بيماري
به راه پر بار و تاثيرگذار زندگيش ادامه داد.
جا دارد به صداي بلند بگويم ،كما اينكه همه مي دانند ، حميد به سرطان وا نداد بلكه بي عدالتي ها و نا انصافيهايي كه در سالهاي اخير در حق او روا داشته
شد حميد را با همه بي باكي ها و مقاومت هايش از پاي دراورد.
حميد تا اخرين لحظه و نفس از يكپارچگي و پايندگي ايران گفت و فرياد زد و با قلم روان و توانايش نوشت.
او عاشقانه ذوق همه چيزهاي خوب دنيا را داشت.بيش از همه به حاصل زحمات عمرش يعني فرزندانش و به انچه انها به دست اورده بودند افتخار مي كرد.
حميد همه عمرش خوب زندگي كرد ، خوب كار كرد ، خوب ايران و دنيا را گشت و در اين مسير از مهرباني، خيرخواهي و محبت در حق اطرافيانش هيچ فرو
گذار نكرد.
رفتنش از اين دنيايي كه اين چنين دوستش داشت بسيار زود بود. جاي خاليش با همه خاطرا تش قلبهاي زيادي را مي فشارد.
روحش شاد و روانش ارام.
مراسم تشييع ، خاكسپاري و ترحيم از طريق رسانه هاي مجازي و روزنامه به اطلاع خواهد رسيد.
نگام ، ناگفته های ایران ما