✍️حسین جعفری
۱- لطفاً در خصوص اوضاع آشفته کشور و اینکه چه کسی مسئول آن است؛ در اظهارات ذیل تامل کنید:
الف: “من به مردم حق میدهم؛ وقتی مجلس کارهای نیست و تصمیمها، جای دیگری گرفته میشود طبیعیاست که شرکت نکنند.
تا وقتي كه مردم نتواند از طريق قوه قضائيه از رهبري شكايت كنند اين قوه اشكال جدي دارد.
همه در هیات رئیسه می گفتند حرف تو درست است اما لاریجانی می گفت اگر این موارد نزد رهبری ببریم ایشان ناراحت می شوند.
اینها را باید حل کنیم. برویم با رهبری هم صحبت کنیم. اینطوری نمیشود کشور را اداره کرد.”
ب: “… جنایت کوی دانشگاه، خنثی کردن تصمیمات مجلس و دولت… جز این نبود که به مردم ایران و جهان نشان داده شود در ایران هیچ تغییری اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد.
با این وضع برای آینده کشور دو حالت بیش متصور نیست؛ یا دیکتاتوری و استبداد، که در خوشبینانهترین حالت فرجامی جز وابستگی و در نهایت فروپاشی یا استحاله ندارد و یا بازگشت به اصول قانون اساسی و تمکین صادقانه به قواعد دموکراتیک!
۲- سخنان اول مربوط به علی مطهری نماینده شجاع مجلس دهم و بند دوم مربوط به نامه ی نمایندگان شجاع، آینده نگر و پیشروی مجلس ششم است که علیرغم شباهت میان دو موضع، اما نامه نمایندگانمجلس ششم با گذشت نزدیک به دو دهه، هنوز نامه ای برای امروز است.
۳- مشاهده اوضاع فاجعه بار امروز نشان می دهد وقتی کنشی بموقع و در زمان موثر بوقوع نمی پیوندد، جز خسارت، فرصت سوزی و هدر رفتن “جان” های محترم و سرمایه مادی و معنوی کشور، نتیجه ایی حاصل نمی شود.
واقع آن است که نمی توان خیلی منتظر امروز و فرداهای نیامده ی وعده های کسانی نشست که خودشان در بی عملی منبعث از “تردید”! منتظرِ قضا و “قَدَر”ند، در حالی که متاسفانه، “قَدَر” توسط “قدرت” تعیین می شود و ایشان جز نشستن بر سرِ راه اصلاحات و انتظار بی هدف و برنامه، تلاشی برای کسب قدرت و ایجاد توازن قوا و به تمکین وادار کردن ساحت حقیقی قدرت نمی کنند!
۴- دلیلِ عدم اقدام بموقع و فرصت سوزی های مکرر و پر”تکرار” مصلحان چیست؟ پاسخم به این سوال، وجود “تردید” است.
دانستن اینکه بزرگان به چه دلیل دچار تردید شدند؛ روشن می کند که این بزرگان علیرغم مخالفت ضمنی و حتی صریح اما پنهانی با بسیاری از اقدامات ارباب قدرت؛ چرا در برابر حصر و اذیت مراجع در ابتدای انقلاب سکوت کردند؛ اینکه چرا در برابر شکنجه و آزار در اوین، چشم فرو بستند؛چرا در برابر ظلم های متعدد در سال 88 به بعد فقط سکوت پیشه کردند؛ چرا و چرا؟
۵- درست است که اصلاحات و در حقیقت اوضاع حکمرانی و حاکمیتی ایران، بیمار است آنهم بد خیم و باید فوری هم جراحی شود! اما اصلاح طلبان دل نگران شدید عوارض بسیار خطرناک پس از جراحی اند! عملی که حتی ممکن است به “مرگ” بیمار (ایران) منجر شود. اینها می دانند در جراحی باید خون ریخت؛ باید در کنار جدا کردن تومور، به اعضای سالم بدن هم صدمه وارد کرد… و می دانند این کار یعنی قبول مسئولیتی بزرگ!
تا وقتی تردیدهای مصلحان رفع نشده و دودلی های آنان برای کنشگری فعال زائل نشده و در “حصرِ تردیدها” هستند، رفع حصر و رفع ممنوع التصویری فایده ی چندانی برای تحول و اصلاح امور ندارد.
مصلحان می دانند مخاطبه ی علنی با رهبری یعنی شروع یک مرحله ی بسیار خطیر که بی تردید آثار دومینویی دارد و از خوف اینکه اگر چنان کنند، “ممکن” است نظام سقوط کند؛ در این راه قدم نمی گذارند اما باید دانست اگر چنین نکنند نیز نظام به “یقین” سقوط می کند! از قضا محل اجرای درست استراتژی ” انتخاب میان بد و بدتر” اینجاست!”
۶-متاسفانه بسیاری از سیاستمداران اهل اصلاح!! “اهل تردید”ند و در زمان مناسبش اقدام درست را نجام نداده و نمی دهند؛ ای کاش امثال علی مطهری و پیش از آن؛ کروبی و میر حسین و تا امروز خاتمی، در همان مجلس ششم از نمایندگان شجاع اش حمایت می کردند تا شقه شقه نشوند و ساحتِ حقیقی قدرت، یکی یکی ذبح شان نکند!!
خاتمی و سایر مصلحان! بدانند روزی می رسد که ناگزیر می شوند تا چون کروبی علنی و شفاف با قدرت! سخن بگویند؛ اما در آن زمان دیگر کسی نیست که بتواند از آنان حمایت کند. زیرا در مذبحی تنها هستند که قبل از آنها، دوستانِ پیشروی جریان تحول خواهی را سر بریدند.
تردید نکنید! سیاست اقتدارگرایی این است؛ آسیابِ منتقدان و مخالفان به نوبت!