حسین جعفری
با تحرک اخیر جناب خاتمی در مخاطبه با رهبری و ارائه اجمالی 15 راهکار برون رفت از وضعیت وخیم کشور و اظهار نظرات صریح و شفاف تر
چند هفته ی گذشته نسبت به مشکلات کشور؛ این بارقه ی امید بوجود آمده که کم کم خاتمی برای پذیرش نقش بدیل بودن نسبت به اوضاع
موجود آماده شده و اگر سایر بزرگان اصلاحات -“هرم راهبری اصلاحات” نیز در تبیین و تعیین مصادیق سخنان خاتمی بهتر عمل کنند و بتوانند
بدنه ی اصلاح طلبی و تحول خواهی را توجیه و منسجم نمایند، بعیدنیست ضمن جذب بخش مهمی از بدنه براندازانِ مصلح؛ توازن قدرت به
نفع ملت تغییر کرده و قدرت مطلقه را (بعنوان سر منشاء اوضاع کنونی که بدون مسئولیت و پاسخگویی است) محدود نمایند و گامی به جلو بردارند!
اصلاحات متاسفانه به سه عارضه و سرطانِ بسیار مهم مبتلاست و اگر برای رفع آن اقدامی عاجل صورت نگیرد از درون استحاله شده به
محافظه کاری واستمرار طلبی مبدل می شود ( البته اگر تا کنون نشده باشد):
1- نگاه محدود به حیطه های ضروری و البته حداقلیِ اصلاح نظام و انحصار آن به دولت و کمی هم مجلس و خروج نهادهای انتصابی و متصل
به بقدرت مطلقه از ضرورتِ اصلاح و تغییر.
روشن است تا وقتی نهادهای منتصبِ منتسب به قدرت مطلقه، قدرت حقیقی را در دست دارند، هیچ دولت منتخبی قادر به ایجاد هیچ تحولی
نیست و در حد بزم آرای مجالسِ حاکم عمل می کند!!
2- پرهیز از بیان علنی و آشکار مواردی که باید اصلاح شود و تمکین به بازی در زمینِ محدودی که قدرت مطلقه برای شان فراهم می آورد! هر
چه قدرت مطلقه در برخورد با اصلاحات و خواستِ عمومی مردم برای تغییر و بهبود اوضاع، صریح عمل کرده و علنی و بی مجامله برخورد
نموده (و از بکار گیری قدرت لخت هم پرهیز ندارد) اما اصلاحاتی ها انگار از رو در رویی و سخن گفتن با قدرت مطلقه پرهیز داشته اند و لذا نه
مردم و نه خودِ راهبران نمی دانند وقتی از اصلاحات سخن گفته می شود یعنی اصلاح چه و چگونه؟!!
3- نداشتن هیچ خط قرمزی برای ایستادگی و مقاومت! خاتمی بعنوان لیدرِ اصلاحات،متاسفانه بجای آنکه بر خط قرمزهای حداقلی اصلاحات
مستقر شود و از آن دفاع کند، خط قرمز های اصلاحات را بر دوش نهاده و با هر تشر و حرکت و قدم و تهاجمی که قدرت مطلقه بسوی ملت بر
می دارد، قدم ها عقب نشینی می فرمایند و باز هم از اصللاح طلبی سخن می گویند!
… اما میر حسین موسوی بجای کلی گویی های بی فایده، روی یک مورد خاصِ” انتخابات آزاد ” تکیه کرد و توانست مردم را در صحنه حفظ
نماید و با تمرکز قدرت مردم بر همین مورد خاص و مهم ، هزینه های بسیاری را بر مشروعیت قدرت مطلقه وارد نمود و نقشه ها و صحنه آرایی
های آنان برای رهبری بعدی را به هم بریزد. (و اگر امروز نام و نشانی از اصلاحات باقی است تا “تکرار” ها کمی اثر بخش باشد؛ بدلیلِ همت و
مردانگی مشترک مردم و محصوران است.)
راه حل، کنش فعال است نه واکنش منفعل!!!
از این پس، استراتژی “صندوق محور” زمانی می تواند مایه ی اجماع و تحریک مردم به حضور در کنش سیاسی باشد که هدفش کسب چند
کرسی برای تیم دست چندمی و بی اثر و همراه با برنامه های قدرت مطلقه نباشد، بلکه با “محوریت صندوق های رای ” باید بدنبال برگزاری
“انتخابات آزاد بدون حضور غیر قانونی شورای نگهبان” باشد. (همانکه در بند نهم راهکار 15 گانه خاتمی اشاره شده و کروبی شجاع نیز بر آن
پای فشرده و باید امروز حول آن روشنگری های مستمر صورت گیرد. اما دریغ از روشنگری و…!)
با این رویکرد و بر مبنای این بنیان، یا مردم در انتخاباتی شرکت خواهند کرد که سایه ی سیاه نظارت استصوابی وجود ندارد و مردم آزادنه و
بدون محدودیت، منتخبان واقعی خود را انتخاب می کنند و یا مردم “فعالانه” رای نخواهند داد و انتخابات رسماً تحریم می شود .
بدون تردید با این رویکرد همه ی منتقدان (حتی آنانکه رفراندوم را راه حل ایران می دانند) در انتخابات حضور فعال داشته و بازیگری می کنند
اما نه برای دادن مشروعیت بقدرت اقتدارگرایی و نه در زمین آنان (واکنشِ منفعل!!)، بلکه فعال می شوند تا انتخابات آزادی را رقم بزنند که
حداقل های یک انتخابات آزاد و دمکراتیک در آن رعایت شده باشد( کنش فعال ) و اگر بدلیل عدم موافقت قدرت مطلقه و اقدامات شورای
نگهبان چنان شرایطی فراهم نشد، آنگاه جملگی از همان پتانسیل ِ حضور، برای تحریمِ فعال انتخابات بهره می گیرند و مشروعیت ساختار را
زائل می کنند.
تردید نکنیم بیان صریح انتخابات آزاد بعنوان یکی از محورهای کلی 15 گانه اعلام شده توسط خاتمی و ایستادگی جدی اش بر این مطالبه می
تواند نوید بخش آن باشد که خاتمی پذیرفته که بدیل حاکمان باشد نه بدلِ آنان!
نگام ، ناگفته های ایران ما