- امین بزرگیان –
یک:
خاتمی تغییری نکردهاست. همانی است که با بیست و بیست و دو میلیون، رأی آورد و تَکرار کرد. همان مجموعه فکری و نظری است. این جامعه و افکار عمومی است که تغییر کرده است.
آیا جامعه میتواند راه رفته را برگردد و روزی دوباره به این دستگاه فکری بازگردد؟
اگر سال ۵۸ کسی از بازگشت پهلوی یا حتی سال ۷۷ از دوباره مطرح شدن ایده سلطنت میگفت، همه با طعنه به او نگاه میکردند. ایده اشتباهی اصلاحطلبان داشتند که جامعه از اصلاحات برنمیگردد. جامعه، مکانیزم پیچیدهای است. بسیاری عوامل در آن موثرند و مثل علوم تجربی یا پوزیتیویستی نمیتوان آن را نه فهمید، نه پیشبینی کرد. جوامع به جلو و عقب میروند. در واقع جامعه موجودی زنده است که از ایکس به ایگرگ لزوما نمیرسد. آنچه مهم است، اینست که ما باید انرژی و توجهمان را به خود جامعه مبذول کنیم و به آن بیندیشیم. اساسا هر بحثی درباره خاتمی، بحثی درباره جامعه است، وگرنه خاتمی که همان است که بود.
دو:
اصلاحات در ابتدا پروژه راهبری مردم نبود، برآیند یا نتیجه خواست و کنش سیاسی مردم بود. اگر نوع خواستهها و کنشها تغییر کند، اصلاحات یا باید به معنایی دیگر جلوه کند یا جای خود را به گفتمانهای رقیب بدهد.
بنظر میرسد اصلاحات برای بخش بزرگی از جامعه، اتمام یافته است. گفتارهای رقیب صدا یافتهاند. اینک گفتمانهای رقیب نزاعهای خود را شروع کردهاند.
گفتمانهای رقیب:
-نئومحافظهکاران برانداز: طرفداران براندازی نظام و جایگزینی آن با نوع خالص یا مشروط سلطنت.
-لیبرال یا سوسیال دموکراتهای برانداز: طرفداران براندازی نظام وجایگزینی آن با حکومت جمهوری لیبرال یا سوسیال.
-لیبرال یا سوسیالدموکراتهای سبز: طرفداران تغییرات یا اصلاحات بنیادین در قانون اساسی از جمله حذف ولایت فقیه و شورای نگهبان.
-نئومحافظهکاران: طرفداران شیفت کامل نظام به سمت یک نظام پادشاهی دینی، حذف نهادهای نمایندگی، مداخله بیشتر سپاه در حکومت با توجه به شرایط منطقه.
چشمانداز آینده نزاع گفتمانی هریک از این چهار آلترناتیو اصلی است. هر کدام ازین نیروها میتواند در اتحادی با دیگری، رقبا را تضعیف کند و آینده نسبت به هریک گشوده است. هریک ابزار قدرتی دارند و جمعیتی از مردم را میتوانند بسیج کنند.
سه:
چرخش گفتمانی یک واقعیت اجتماعی است. گفتمانها تغییر میکنند. جامعه ما این پارادایم شیفت را در همین پنجاه سال اخیر چندین بار تجربه کرده: توسعه ۵۶-۴۵/ مستضعفان ۵۶-۶۹/ نوسازی ۶۹-۷۶/ اصلاحات ۷۶-۸۲/ دولت مردمی ٨۴-۸۸/ سیاست مردمی٨٨-۹۲/ اصلاحات-توسعه۹۲-۹۶/ …
بی شک چیزی درحال تغییر است. نو میخواهد بیرون بیاید اما نمیتواند؛ و کهنه میخواهد بماند اما او هم نمیتواند. آن نیروهای سیاسی که خود را با چرخشهای گفتمانی هماهنگ نکنند، هرچقدرهم بازی حقیقت داشته باشند یا تحلیلشان به نفع خیر جمعی باشد یا نباشد، از میدان تحولات به بیرون پرت میشوند. وضعیت وقتی بگونهای برسد که صراحت و تعیین دقیق جایگاه را طلب کند، در معرض این چرخش قرار گرفتهایم: گاهی قویتر و گاهی ضعیفتر. وضعیتی بغایت سخت و ترسناک برای “تٲمل”.