پرونده بحث در باره آزاد بودن یا ممنوع بودن دوچرخه سواری زنان در ایران سرانجام با دخالت مستقیم آقای خامنه ای بسته شد. سایت آقای خامنه ای فتوای او را نقل کرده که گفته: « دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم باشد، حرام است» این سخن نه فقط به معنای یک فتوای شرعی بلکه به معنای نظر نهایی حکومت ایران مبنی بر ممنوع بودن دوچرخه سواری ( و البته همراه با آن موتورسواری ) زنان است. بنا بر این فتوا که عملا جایگزین قانون است زنان ایران از این به بعد فقط می توانند در خانه خود یا در اماکن ویژه زنان دوچرخه سواری کنند.
مشکل اصلی آقای خامنه ای با بدن زنان ایرانی است. این یک برداشت مبتنی بر تاویل نیست. نگاه کنید به این سخنان او در سال ۱۳۷۵ یعنی زمانی که دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و دخترش فائزه هاشمی و شهرداری تهران سعی می کردند به دختران ایرانی اجازه دوچرخه سواری بدهند. یا به قول مخالفان دوچرخه سواری زنان را ترویج کنند: « فرض کنید که شما، ورزش دوچرخه سواری را ترویج کنید، بعد دخترها در خیابان های تهران دوچرخه سواری کنند. بدیهی است این کار، مناسب نیست. دختر تهرانی که در خیابان میآید و دوچرخه سواری می کند، مثل دختر چینی نیست. در زمان مائو که شما به چین می رفتید یا حتی بعد از او هم که ما دیده بودیم، اصلاً نمی شد فهمید که این دختر است یا پسر. می دانید چینی ها به گونهای هستند که درست نمی شود تشخیص داد این، زن است یا مرد. لباس آنها هم یک جور بود. آن، اصلاً تبرّج نیست؛ امّا این دخترِ شلوار تنگ و لباس چسبان پوشیده، وقتی سوار یک دوچرخه تشریفاتی هم بشود و در خیابان بیاید، این تبرّج است.»
تبرج در زبان فقهی یعنی آشکار کردن آنچه زنان باید بپوشانند. معنی این سخن رهبر جمهوری اسلامی آن است که او در بدن زنان چینی چیزی برای پوشاندن ندیده بنا بر این دوچرخه سواری زنان در چین اشکال ندارد. اما ظاهرا آقای خامنه ای در بدن زنان ایرانی چیزی دیده که باید پوشانده شود. معنای سخن آقای خامنه ای این است که حکم خدا این است که زنان در چین می توانند دوچرخه سواری کنند و در ایران نه. معیار حکم هم نه قاعده کلی دینی بلکه نظر آقای خامنه ای در باره بدن زنان ایران است.
این سخن نشان می دهد که نگاه آقای خامنه ای به زنان ایرانی تا چه سکسی و جنسیت زده است. همین نگاه است که مجموعه ای از اقدام های شرم آور برخی از مقام های سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و امامان جمعه علیه زنان را در ایران رهبری کرده است. اما این فقط یک جنبه مساله است. در پشت این نگاه جنسیت زده که توهینی آشکار به مردم ایران است، باید به پس زمینه ای سیاسی و اجتماعی نیز نگاه کرد:
یک هفته پیش از انتشار فتوای آقای خامنه ای خبرگزاری فارس نوشت : « به دنبال انتشار برخی اخبار پیرامون نظر مقام معظم رهبری درباره دوچرخه سواری بانوان و و نسبت دادن فتوای بدون منبع به ایشان، خبرگزاری فارس اقدام به استفتای نظر رهبر انقلاب پیرامون دوچرخه سواری بانوان کرد.» به گزارش خبرگزاری فارس دفتر آقای خامنه ای پاسخ داده است : دوچرخهسواری بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم، غالبا موجب جلب نظر مردان و در معرض فتنه و به فساد کشیده شدن اجتماع و منافی با عفت بانوان است و لازم است ترک شود و در صورتی که در منظر نامحرم نباشد اشکال ندارد.»
ممنوع کردن دوچرخه سواری تازه ترین مرحله از مجموعه ای از تلاش هاست که هدف آن محدود تر کردن حضور اجتماعی زنان است. در ماه های اخیر بحث در باره دوچرخه سواری زنان زمانی بالا گرفت که بسیاری از زنان در استقبال از طرح سه شنبه های پاک و برای ترویج دوچرخه سواری در سطح شهرها دوچرخه سواری کردند. نیروی انتظامی مانع دوچرخه سواری زنان شد و در مقابل، طرفداران دوچرخه سواری زنان به برخی از نقل قول های آقای خامنه ای استناد کردند که قبال گفته بود دوچرخه سواری زنان جایز است. در اینجا مساله جزییات فقهی بحث نیست. مهم این است که هم در سخنان سال ۷۵ آقای خامنه ای و هم در انتشار فتوای اخیر، هدف اقای خامنه ای حمایت از جریان سرکوبی است که مانع حضور اجتماعی زنان می شود.
بحث در باره دوچرخه سواری زنان فقط در میان زنان طرفدار دوچرخ سواری و مخالفان آن جریان نداشت. حتی در میان مراکز اداری حکومتی نیز نظر غالبی وجود نداشت: در شهریور ماه سال ۱۳۷۹ اداره حقوقی قوه قضاییه اعلام کرد:« با توجه به اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها، چون جهت استفاده از کراوات، دوچرخه سواری دختران در خیابان های اصلی و نحوه اصلاح موی سر پسران در قوانین موضوعه و مدونه مجازاتی درنظر گرفته نشده است لذا اعمال مذکور، قانونا جرم تلقی نمی شود.
محمدرضا محمودی ،معاون وقت عمرانی استاندار تهران در سال ۹۱ در گفت وگو با ایسنا، گفت: از نظر قانونی هیچگونه ممنوعیتی برای استفاده بانوان از دوچرخه وجود ندارد و شهرداری تهران در مسیرهای شرقی و غربی تهران ایستگاهها و مسیر ویژهای را برای دوچرخه اختصاص داده است که امیدواریم این مسیرها توسعه پیدا کند.
به این ترتیب آقای خامنه ای پس از نزدیک به ۲۵ سال که در پس پرده مقابله با دوچرخه سواری زنان قرار داشت، به عنوان صادر کننده رسمی فرمان ممنوعیت دوچرخه سواری زنان به رهبر آشکار این جریان تبدیل شده است. روشن است که آقای خامنه ای مقابله با خواست زنان برای به رسمیت شناخته شدن حق آنان را گام به گام پیش برده است. از زمانی که دولت مروج زنان برای دوچرخ سواری زنان بود به زمانی رسیده ایم که دولت حتی نمی تواند از حضور زنان در کنسرت ها به عنوان نوازنده دفاع کند. به تعبیر دقیق تر صدور فرمان ممنوعیت دوچرخه سواری زنان در یک برنامه گام به گام و پس از آن صورت گرفته است که به تدریج دامنه دیگر حقوق اجتماعی زنان محدود تر شده و تسلط نیروهای تندرو بر نیروی انتظامی و مراجع نظارتی و قوه قضاییه افزایش یافته است.
ممنوع کردن دوچرخه سواری زنان یک بار دیگر نشان می دهد که جمهوری اسلامی یگانه حکومتی در جهان است که می خواهد به طور برنامه ریزی شده روز به روز به شمار منتقدان و مخالفان خود بیفزاید. چرا؟ برای این که ایجاد اقتدار برای حکومت در جمهوری اسلامی بر مبنای ایجاد هراس و وحشت درمیان مردم است. جمهوری اسلامی پیوسته از افزایش وحشت در میان دیگران در داخل و خارج از کشور به افسانه قدرت بی پایان خود دامن می زند. ناامیدی را افزایش می دهد و هر گونه امیدواری برای بهبود اوضاع در ایران را نابود می کند. سیاست خامنه ای سیاست به دست آوردن دل منتقدان یا مردم به طور کلی نیست. سیاست او ایجاد ترس و وحشت پیوسته در مردم است. ترس و وحشت مخاطب را منفعل می کند و نظم ذهنی او را برای مبارزه برهم می زند. از این منظر می توان گفت هدف آقای خامنه ای از اقدام هایی مانند ممنوع کردن دوچرخه سواری زنان ایجاد وحشت و هراس بیشتر در میان زنان برای منصرف کردن آنان از مبارزه اجتماعی برای احقاق حقوق اجتماعی خود است.