پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️علی مرادی مراغه ای
محال است روزی بیاید و به این زودی ها جنگ تمام شود و خاورمیانه روی صلح و آرامش بر خود ببیند!.
انگار مدتی بود بازار فروش سلاح کساد شده بود و طالبان آورده شدند و البته هر کدام از قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه نیز در پی کلاهی از این نمدِ بدبخنی مردم افغانستان بودند و هستند.
غالبا گفته می شود طالبانِ امروز با طالبانِ بیست سال پیش فرق دارند و مدرن و پیشرفته شده اند…!
می گویم مگر در طول این بیست سال این گروه رفته بودند به کنجِ کتابخانه ها یا برای مطالعات تکمیلی به دانشگاههای شیکاگو، کمبریج یا آکسفورد…رفته بودند که مدرن و عوض شده باشند؟!
آنها در بالای کوهها یا پایین دره ها بودند و گاهگاهی هم برای تنوع و یا براینکه، آرمان خشونت طلبی شان، کمرنگ و فراموش نگردد هر از چندی به شهرها می آمدند تا بمبی به میان مردم انداخته یا مثلا مدرسه ایی دخترانه را منفجر کنند…
گروههایی چون طالبان، برای غرب و تمامی این کشورها که از این گروه به نوعی حمایت میکنند فوائد عدیده ایی دارند و حکایتش شبیه «قدرخان» راهزن معروف آذربایجان است در زمان حکمرانی مرحوم امیرنظام گروسی!.
در آن زمان، آوازه جلادت و صلابت قدرخان در همه جا پیچیده و ترس و وحشتی عظیم در دل مردم انداخته بود، روزی که پایان مأموريت امير نظام گروسی در آذربایجان فرارسید، كس فرستاد و «قدر خان» را امان داد تا در یکی از منزلگاههای بین راهی ملاقاتی با او داشته باشد.
امیرنظام به «قدر خان» فهماند كه آن همه هيبت و باد و بروت را او برايش ساخته و گرنه چیزی نیست و هر آینه میتوانست او را از بین ببرد اما نگهداشته است…!
قدرخان سر تعظيم فرود آورد و گفت:
از شاهزاده سؤالی دارم، چرا اینهمه محبت در حق من روا می داشتی؟!
مرحوم امير نظام گروسی پاسخ داد:
اگر تو نبودی و ماجرای تو نبود، اداره اين منطقه حساس در كنار روس و عثمانی برايم دشوار بود و من می بايست «قدرخان»ی می ساختم كه هر گاه مشکلی داشتم با استعانت از آوازه خشونت و صلابت تو آن را حل می كردم…!