✍?فرخ نگهدار
دیشب در کلاب هاوس در اطاقی بودیم با عنوان «پایان اصلاح طلبی!» که تا ساعت ۶ صبح تهران ادامه داشت و از صغیر و کبیر و از هر فرقهای در آن مجمتع بودند. بین دو تا سه هزار نفر و اکثرشان نام آشنا.
بحث دیشب خیلی مفید بود. عنوان طوری بود که بحث را میبرد سر موضوع اصلی:
اصلاح طلبی آری؟ اصلاح طلبی نه؟
در این بحث کسانی که نه میگفتند و بر آن اصرار می کردند الزاما در وضعیت تدافعی قرار میگرفتند.
دیشب در اطاق فکر میکردم خدا جد و آباد کلاب هاوس را بیامزرد که ناجی اصلاح طلبی شد. چون وجه مشخصه اقتدار گرایی و براندازی امتناع از گفتگو و منع آنست. کافیست این دو جماعت رقم رنجه کنند و «تشریف بیاورند منزل» تا نتوانند اصلاح طلب نشوند.
دیشب که اون دو سه هزار نفری که در اطاق جمع بودند مرا به یاد طواف کنندگان کعبه انداخت که همه همرتبه و بی ادعای برتری، بی تکیه داده بر کوه اُحُد طواف میکنند.
این کلاب هاوس واقعا خارقِ ردای روحانیت و الوهیت و سلطنت است.
گفت:
جای آنست که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خذف می شکند بازارش.
این کلاب هاوس واقعا لعل بدخشان است.
اما بحث دیشب به نظرم یک اشکال هم داشت.
به قول رورتی گفتگویی که بر سر گذشته باشد برای جداسازی است. چون «گذشته را نمیتوان تغییر داد». پایان گفتگو بر سر گذشته هرگز توافق نیست. گفتگو بر سر وضعیت حاضر یا وضعیت مطلوب بیشتر با امکان تفاهم یا امکان انعطاف در آمیخته است.
بی دلیل نیست که نسل جوان از نسل مسن به مراتب منعطف تر است.
گفتگوهای دیشب در اکثر لحظات معطوف به گذشته بود.
اگر براندازان به جای تکیه بر «سلطان صاحبقِران»، (فرمانروایان وال استریت) و اقتدار گرایان به جای تکیه بر «فرزندان گمنام امام زمان» همه از اسب پیاده شوند و تشریف بیاورند کلاب هاوس شاید آن گوهری که از گم شدگان اب دریا سراغش را می گیریم در همین جا، در دل گفتگویی بی تکلف با یک دیگر پنهان باشد.