✍️محمد حیدرزاده
پرویز فتاح در یک برنامه تلویزیونی لیستی از مقامات بلندپایه حکومتی را نام می برد که از اموال بنیاد مستضعفان چه در گذشته و چه اکنون استفاده نامشروع و غیرقانونی داشته اند و از آنها میخواهد که این اموال یا بدهی استفاده از آنها را به بنیاد مذکور برگردانند. خود او در آن برنامه اذعان میکند که ممکن است از حرف های او شائبه ریاست جمهوری ۱۴۰۰ تلقی شود. همین اقرار حکایت از حرف های ناگفتهی بسیاری است.
از ۸۴ به این سو سنتی در انتخاباتهای ایران برای جمعآوری رای بنا شد که هر کاندیدایی که میتوانست بیشتر فساد دیگران را برملا کند بدون اینکه دامان خودش چرکین شود به یک قهرمان انتخاباتی تبدیل میشد. اتفاقی دردناک در حال رخ دادن بود. دردناک نه صرفا از این روی که بالاترین مقامات حکومتی یک کشور غوطهور در فساد بودند بلکه از این باب که مورد وثوقترین افراد یک سیستم (با توجه به نظارت استصوابی) درعینحال مهاجمین به آن سیستم نیز بودند. آن ها شاید متوجه نبودند که برملا کردن دیو هفت سر فساد در بالاترین لایههای حکومتی حاصلی جز از دست دادن خاکریزهایشان در سوی مردم ندارد.
هیچ موجودی تاکنون نبوده است که بتواند برای حفظ حیات خود از خون خود تغذیه کند و دوام بیاورد. اما عموما آنچه در این موجودیت سیاسی مستقر رخ داده است این است که افراد برای حفظ خود در سطوح بالای قدرت راهی جز بهمصاف دیگر اعضای همان سیستم رفتن در پیش نمیبینند. میتوان گفت که سیستم به قِسمی عارضهای خودایمنی( دستگاه ایمنی سیستم به اشتباه حمله به خود را آغاز می کند) دچار شده است. چرا که مورد حملهی موثقترین چهرههای خود قرار گرفته است. وقتی بدن علیه خود فعال میشود به نظر تمامی افقهای پیشرونده محومی شوند تمامی روشناییها به تاریکی میانجامد. اینجا بدن به دشمن خود تبدیل میشود دشمنی مصالحهناپذیر. چه دشمن از بین برود چه بدن در هرصورت یک چیز از میان برداشته شده است. این اتفاقی مهیب و هولناک است که برای از بین بردن دشمن باید خود را از میان برداشت. یک خودویرانگری تمامعیار.
اما مسئله به اینجا ختم نمیشود بلکه سطوح دردناکتری هم دارد و آن این است که هیچ کدام از این طرفهای منازعه به فرجام عمل خود آگاه نیستند. نمیدانند که در ماراتن مرگ وارد شدهاند. آنها همچنان بر این باورند که مردم به دنبال قهرمانانی انتخاباتیاند که فسادهای خود را برملا میکنند و از همین معبر است که فتاح در آن لحظاتی که به خود حمله میکرد گمان میکرد که در هیئت یک قهرمان ظاهر شده است اما اسف بار است که او نه یک قهرمان بلکه تنها یک سمپتوم (نمایشگر یک عارضه و بخشی از آن عارضه) است.
بنابراین انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چیزی مازاد بر نمایش عارضهی این تنواره سیاسی نخواهد بود، نمایشی برای از میان برداشتن خود که پیشاپیش آغاز شده است که البته این هم خود حاوی نکته مهم دیگری است که این نبرد علیه خود، پیش از آغاز، آغاز شده است. چرا که نشان میدهد این خود- دشمنی به مرحله حادتری وارد شده است. نبردی همه جانبه و فراگیر از رویارویی روسای قوه قضاییه تا نمایندگان برجسته مجلس تا کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری برای ماندن و ادامه حیات دادن در افقی محو شونده. آنها چنان درگیر این خود- دشمنیاند که قادر به گشودن هیچ افقی نخواهند بود، تنها روشنایی حیات این تنواره را به سوی خاموشی میبرند.
در این میان اصلاحطلبان نخستین قربانیان این خودایمنی بودند بنابراین اگر هم باقیماندهای از آنان بخواهد در این منازعه وارد شود به نظر نمیرسد که بتواند فرجامی جز گذشته را برای خود رقم بزند.