«شنيده بوديم كارها روبراه شده. وقتی برگشتيم ديديم كارها روبراه نبود. صبحهای گرم شرجی میآمديم مینشستيم، بیهيچ حرفی، مثل غريبهها. حس میكرديم خيلی چيزها عوض شده و میديديم هيچ چيز عوض نشده بود. آدمها همان آدمها، جرثقيلها همان و كشتیها همان كشتیها. دوباره آمده بودند و كنار اسكلهها به صف ايستاده بودند، زنجيروار، و همان آب ليمويی رنگ همراه مد از بغلشان رد میشد. در خم رودخانه، انتهای زنجير در مه غليظی فرو رفته بود و خورشيد هنوز از همان جا و پشتش كه نخلها بود بيرون میآمد.
خورشيد روزهای شرجی پشت مه پريده رنگ بود و لای انبوه دكلها گير میكرد. پرندههای سفيد دور و برش و روی سرش میپريدند. روزها دراز بود و خيلی طول میكشيد تا گردش كند. خورشيد را روی طوقهی براق كلاههای ايمنی همديگر میديديم.»
مرده های ناصر تقوایی، که در داستان های به هم پیوسته « تابستان همان سال» به خوزستان بازمی گردند، بازگو کننده روایتی پیشگویانه درباره سرزمین های رویایی جنوب ایران هستند که روزی در مومیایی شن گم می شود. داستان ها در عصر فراموش نشدنی اوج گیری ادبیات، هنر و سینما در خوزستان در دهه ۴۰ خورشیدی نوشته شده است. اگر چه دیگر در خرمشهر نه از کشتی ها و جرثقیل ها خبری هست و نه از نخل ها.
نیم قرن پس از آن روزها، به گزارش نشریه دانشگاه جندی شاپور در اهواز، علی حسین حسین زاده، معاون سیاسی استانداری خوزستان، می گوید میزان رضایت اجتماعی در استان خوزستان پایین تر از متوسط رضایت اجتماعی در کشور است. او سخن خود را مستند به تحقیقی کرده که در سطح کشور انجام شده است. اما نیازی نیست به سراغ نتایج چنین تحقیقی بروید. کافی است به مطالب روزنامه ها و سایت های محلی استان نگاه کنید تا میزان خشم مردم از بی اعتنایی دولت و مقام های کشور به مشکلات این استان سرشار از منابع طبیعی را دریابید.
تجمع روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ مردم اهواز در برابر استانداری خوزستان بر سر خاموشی های گسترده ناشی از قطع برق و محدودیت های دیگر در هفته های اخیر و به آتش کشیدن یک پاسگاه نیروی انتظامی در شادگان فقط نمونه هایی از سرخوردگی مردم از دولت است. مردمی که احساس می کنند دولت، شهر و روستای آنان را در میانه مشکلات بی پایان رها کرده است.
شاید رها شدن استان خوزستان درست از روز بعد از پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ در آخرین روز تیرماه ۱۳۶۷ شروع شده باشد. قراردادی که به جنگ ۸ ساله ایران و عراق پایان داد و به فرماندهان سپاه و مقام هایی ارشد کشور این فرصت را داد که راهی تهران شوند و مصائب خرمشهر، سوسنگرد، شوش، اندیمشک، آبادان ، اهواز، شادگان، هویزه، دزفول و ده ها شهر و روستای دیگر خوزستان را از فهرست اولویت های خود کنار نهند. این بار اولویت آنان نه بازسازی استان و شهرهای ویرانی مانند خرمشهر و آبادان، که شخم زدن زمین های کشاورزی و خاک استان برای بنا نهادن سد هایی بود که پیامدهای آن در ویرانی خوزستان شاید بیش از جنگ بود. پروژه های پایان یافته و نیمه تمامی که کشاورزی و محیط زیست خوزستان و نیروی کار آن را با بحران هایی روبرو ساخت که اکنون به مشخصه اصلی زندگی در این استان تبدیل شده است.
خوزستان با ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر جمعیت ( بر اساس سالنامه آماری ۱۳۹۳ ) از نظر جمعیتی، پس از تهران، خراسان رضوی، اصفهان و فارس، پنجمین استان بزرگ کشور است؛ دارای ۷۷ شهر که پس از فارس و اصفهان با ۱۰۲ و ۱۰۶ شهر، پر شهر ترین استان ایران است. در حالی که وسعت آن تقریبا نصف فارس و خراسان رضوی و اندکی بیش از نصف اصفهان است. بنا بر این از نظر فشردگی نقاط شهری پس از گیلان و مازندران متراکم ترین استان ایران است. شهرهایی که هر یک از نظر تاریخ و فرهنگ هویتی خاص خود دارند و متنوع ترین ترکیب شهری در میان استان های ایران را فراهم ساخته است. همزمان ۲۸ درصد مردم خوزستان در روستاها زندگی می کنند که اندکی بیش از میانگین روستانشینی در کشور است. در مجموع خوزستان با ۷۳ نفر در هر کیلومتر مربع پس از تهران متراکم ترین استان بزرگ ایران است.
در میان ۵ استان بزرگ ایران، با وجود آن که خوزستان از کمترین میزان نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت برخوردار است، از نظر اغلب شاخص های توسعه اقتصادی کمابیش در شرایطی مشابه اغلب استان های بزرگ ایران قرار دارد. در حالی که از نظر شاخص های منابع طبیعی و فرصت های توسعه ای بی تردید خوزستان ثروتمند ترین استان ایران است. بر اساس گزارش های رسمی ۶۵ درصد نفت، ۵۰ درصد گاز، ۳۰ درصد آب شیرین، ۶۰ درصد شکر و ۹۸ درصد باگاس کشور در خوزستان تولید می شود. اما از نظر اجتماعی و فرهنگی بررسی میزان امکانات و فرصت ها نشانگر تفاوت آشکار میان خوزستان و دیگر استان های بزرگ ایران است. تفاوت هایی که مردم خوزستان آن را نشانه تبعیض علیه این استان می دانند. کافی است به برخی از شاخص ها نگاه کنیم:
درصد سواد در استان ۸۳ و نیم یعنی اندکی پایین تر از متوسط سواد کشور است. نکته ای که با توجه به این که زبان مادری بخشی ( بر اساس آمار های مختلف از ۳۶ درصد تا بیش از ۵۰ درصد) از جمعیت استان نه فارسی که عربی است، بیشتر بیانگر نوعی فاصله اجتماعی در یادگیری زبان است. بررسی شاخص های دیگر نشان می دهد که این فاصله در سواد و آموزش فقط محدود به سنین بالا نیست. از نظر میزان عضویت در کتابخانه های کانون پرورش فکری نیز دارای یکی از پایین ترین آمارها در میان استان های بزرگ است، با وجود آن که تعداد کتابخانه ها و مراکز کانون دارای تفاوت قابل توجهی با استان های بزرگ دیگر نیست. تعداد اعضای کانون پرورش فکری در خوزستان ۱۷ هزار نفر است در حالی که در فارس ۲۴ هزار و در اصفهان ۳۴ هزار نفر است. اما این تمایز در حالی است که میزان فارغ التحصیلان مقاطع ابتدایی و متوسطه اول و متوسطه دوم در استان خوزستان بر اساس آمارهای سال ۱۳۹۳ بیش از فارغ التحصیلان همین مقاطع در اصفهان و فارس است. به تعبیر دیگر کودکانی که در خوزستان وارد سیستم آموزش رسمی می شوند بهتر از فارس و اصفهان درس می خوانند. اما در مقطع آموزش عالی توسعه کمتر موسسات آموزش عالی در خوزستان سبب شده است تا میزان دانشجویان و استادان شاغل در استان در سطحی کمتر از فارس و اصفهان باشد. به تعبیر دیگر به نسبت استان هایی مانند اصفهان و فارس، میزان بیشتری از جوانان خوزستان برای ادامه تحصیل در سطح آموزش عالی باید استان را ترک کنند.
تماشاگر سینما در استان با بیش از ۲ میلیون تماشای سینما ( بر اساس آمارهای وزارت ارشاد) بعد از تهران بیش از هر استان دیگر در کشور است. این در حالی است که تعداد سینما در خوزستان برابر با تعداد آن در فارس و اصفهان است. به تعبیر دیگر میزان مشارکت در خواندن کتاب فارسی در میان کودکان کمتر اما مشارکت در استفاده از کالاهای فرهنگی دیداری و شنیداری در جامعه بالاتر است. یک نشانه دیگر از این وضعیت تعداد اندک چاپ کتاب در استان به نسبت دیگر استان های بزرگ است.
از نظر مقابله با آسیب های اجتماعی نیز خوزستان استانی است که از تبعیض آشکار رنج می برد. بر اساس آمارهای بهزیستی ایران، برای نگهداری کودکان بی سرپرست در خوزستان به ازای هر ۳۸ کودک یک مرکز وجود دارد در فارس برای هر ۳۰ نفر و در اصفهان برای هر ۲۴ نفر. از نظر تاسیس دیگر مراکز ویژه آسیب های اجتماعی مانند مراکز بازپروری نیز همین تفاوت دیده می شود: در اصفهان برای هر ۱۴۲ نفر یک مرکز هست. در فارس برای هر ۴۸۰ نفر و در خوزستان برای هر ۵۳۰ نفر.
از نظر شاخص های ارتباطی نیز خوزستان دارای کمترین میزان تلفن ثابت و تلفن همراه به نسبت جمعیت در بین استان های بزرگ کشور است.
سیاست های دنبال شده در حوزه فرهنگ و گردشگری نیز به گونه ای ست که نه فقط خارجیان بلکه ایرانیان نیز کمتر به رفتن به خوزستان ترغیب می شوند. به گونه ای که خوزستان بخشِ به فراموشی سپرده ای از تاریخ ایران تبدیل شده است: میزان بازدید از موزه ها در اصفهان در سال ۹۲ برابر با ۵۸۸ هزار مورد و میزان بازدید از موزه ها در فارس یک میلون و دویست و هشتاد هزار مورد بوده است. اما همین میزان در خوزستان ۵۱ هزار نفر بوده است. روند میزان بازدید کننده نیز در فاصله سال های ۸۵ تا ۹۲ رو به کاهش بوده است. در همین دوره میزان بازدید از بناهای تاریخی ۲۱۰ هزار مورد بوده در حالی که میزان بازدید در اصفهان تقریبا ۱۰ برابر و در فارس ۲۵ برابر بوده است. این امر نه فقط نشانه ای از تمرکز سیاست های ترویجی گردشگری بر مناطق دیگر که نتیجه بی توجهی به توسعه زیرساخت ها نیز هست. در حالی که میانگین تعداد اقامتگاه در کشور ۴/۳ اقامتگاه به ازای هر۱۰۰ هزار نفر است در خوزستان این تعداد ۱/۴ به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است.
جالب آن که در همین دوره ۶۹۶ هزار نفر بار، جوانان و دانش آموزان خوزستانی به بازدید مناطق جنگی این استان و استان های همجوار برده شده اند در حالی که در همین زمان در استان های فارس و اصفهان این رقم در حدود ۳۰۰ هزار نفر بوده است. به تعبیر دیگر سیاست های فرهنگی که بار ایدئوژیک و رسمی دارد در خوزستان با شدت بیشتری دنبال می شود. واقعیتی که نمادی از تلاش تبلیغات دولتی برای کنترل فضای فرهنگی در خوزستان برای سیطره فرهنگ رسمی در برابر فرهنگ بومی شهرها و روستاهای استان به نام حفظ میراث دفاع مقدس است. بخشی از این تلاش برای سیطره فرهنگ رسمی، نتیجه نمایندگی خوزستان در مرکز توسط نخبگان سیاسی است که خوزستانی هستند. نخبگانی مانند محسن رضایی و علی شمخانی. تردیدی نیست که این نخبگان موفق شده اند در تامین برابری برای خوزستان در اموری مانند بودجه های دولتی و بازتاب دادن مسايل استان در سطح ملی موفق باشند. اما وقتی نوبت به سیاست گذاری می رسد این نخبگان بیشتر با سیاست هایی همراه هستند که تفوق دولت بر همه بخش های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را تحمیل می کند. به طوری که اکنون حتی مقام های رسمی دولت و استاندار خوزستان نیز به این نتیجه رسیده اند که یکی از عوامل محرومیت مردم مردم در خوزستان تسلط دولت بر همه اهرم های اقتصادی و بی بهره بودن مردم از این فرصت هاست. به تعبیر دیگر دولت به عنوان انحصارگری عمل می کند که راه را بر حضور مردم در همه عرصه های بسته است. نمونه بارز این امر را در به تعطیلی کشاندن تجارت خوزستان از طریق مرزهای آبی می توان دید. منزوی کردن مرزهای آبی خوزستان نه فقط به از بین بردن زمینه های تاریخی تجارت اهالی خوزستان با دنیا و کشورهایی مانند کویت و بحرین و امارات منجر شده بلکه حتی تجارت با عراق نیز در اختیار سپاه پاسداران و مراکز ذی نفوذ دولتی قرار گرفته است. به این ترتیب مردم خوزستان از فرصت هایی بی بهره مانده اند که راز شکوفایی تجاری و فرهنگی خوزستان و جنوب ایران در طول تاریخ بوده است.
در ده سال گذشته، طوفان های شن و راه یافتن غبار های داغ به سینه های کودکان و زنان و مردانی که در هوای خوزستان نفس می کشند به نمادی از مومیایی شدن خوزستان فراموش شده تبدیل شده است. خوزستان فراموش شده ای که حالا در شعارهای مردم معترض به صورت خواست نفس کشیدن بازتاب می یابد. خوزستانی که احساس خفگی می کند. کارشناسانی مانند ناصر کرمی که آشنا با زیست بوم ایران و تحولات اقلیمی پیش روی آن هستند، پیوسته در ضرورت اجرای سیاست هایی سخن گفته اند که شرایط زندگی در خوزستان را با تحولات تازه اقلیمی تطبیق دهد. نمونه بارزی از بی اعتنایی به این ضرورت ها را می توان در بی اعتنایی مقام وزارت نیروی به بازنگری در تجهیزات فنی انتقال برق دید. ضرورت تطبیق تجهیزات خطوط انتقال و پست های برق با شرایط تازه اقلیمی نمونه ای از تغییراتی است که باید به طور گسترده در همه ابعاد زندگی روزمره اعمال شود. تغییراتی که باید بر اساس مطالعه دقیق صورت گیرد. به همین دلیل است که مردم از این که مطالعه درباره مقابله با شرایط تازه از سوی مقام های کشور به هیچ گرفته می شود خشمگین هستند. رسانه های خوزستان می گویند « در سال ۱۳۹۱ و پس از شدت وقوع پدیده ریزگردها در استانهای غربی کشور به ویژه در خوزستان مرکز پژوهشی منطقهای ریزگردها به عنوان تنها مرکز تخصصی ریزگردها در استان خوزستان تاسیس شد. وظیفه اصلی این مرکز استفاده از دانش تخصصی و عملی اساتید متخصص حوزه مهار ریزگردها برای یافتن بهترین راهکار برای پایان دادن به پدیده شوم ریزگردها بود اما کارائی این مرکز از سال ۹۱ تا کنون در یک هالهای از سکوت و خاموشی به سر میبرد.» و یک نماینده مجلس می گوید از اعتبار ۲۴۵ میلیارد تومانی که برای مقابله با ریزگرد ها تخصیص داده شده است فقط ۱۹میلیارد تومان محقق شده است.
بیهوده نیست که مردم خوزستان به این نتیجه رسیده اند که به جز برگزاری تجمع های خیابانی راهی برای تحمیل خواسته های خود به مقام های تهران نشین ندارند. مقام هایی که اولویت های آنان در اداره خوزستان بر مدار تشدید کنترل قومی و سیاسی و بهره بردن از منابع طبیعی استان به قیمت ویرانی آب و خاک و هوای خوزستان و نادیده گرفتن ضرورت های توسعه پایدار در خوزستان می گردد.