✍️ صابر گل عنبری
«بیشتر امیران آنها با گروههای جاسوسی مرتد در پاکستان (آی اس آی) ارتباط دارند و خیلی از نیروهایشان نیز با طلب خیر و شفاعت از اموات و نذروات برای آنها و سجده بر قبور مرتکب شرک اکبر و از اسلام خارج شدهاند. بسیاری از گروههای آنها (طالبان) اکنون سنتها و عرف قبیلهای را بدون احکام شرعی در مناطقی که مدعی سلطه بر آنها هستند، اجرا میکنند. دین آنها “ملا” است، همه ملایان نه فقط ملا عمر، ملا هر چه را از حرام حلال بداند، حلالش میپندارند و هر چه را از حلال حرام بداند، حرامش میدانند. آنها قرآن و سنت را فقط برای تبرک جستن میخواهند»
گزارههای پیشگفته از کتابچه “فاضحة الشام وكسر الأصنام” است که مجله “دابق” داعش چند سال پیش درباره تکفیر طالبان منتشر کرد. کتابچه 28 صفحه است و چند پیوست تحت عنوان “گمراهیهای طالبان” دارد. نویسنده داعشی کتابچه بعد از کافر دانستن طالبان، مکتب فکری “دیوبندی” را که طالبان متعلق به آن است، “فرقه ضاله” و در پیوستها نیز سیاست خارجی اعلامی آن را غیر اسلامی میداند.
با خروج نیروهای آمریکایی، فرو ریختن برق آسای نظم جایگزین پس از جنگ 2001 و تبدیل شدن طالبان به قدرت حاکم مسلط در افغانستان به نظر میرسد که داعش مهمترین چالش امنیتی فراروی قدرت طالبان، تثبیت آن و در کل افغانستان در آینده است. این در حالی است که فعلا خبری از شکلگیری هستههای مقاومتی علیه حکومت طالبان نیست و پنجشیر نیز به دلایل متعدد داخلی و خارجی از جمله فقدان پشتیبانی منطقهای چون سالهای پیش از 2001، دیگر آن موقعیت و ابهت دهه نود را ندارد و در صورت ورود به جنگ با طالبان دور از انتظار است توفیقی به دست آورد.
نمود برجسته داعش و افزایش احتمالی عملیاتهای آن در افغانستان میتواند اولویتهای نیروهای سیاسی و مردمی مخالفِ طالبان، و همچنین اولویت کشورهای منطقه و جهان در ارتباط با وضعیت نوین پس از بازگشت طالبان به قدرت را دستخوش تغییر کند. بالاخره چه طرفهای داخلی مخالف طالبان و چه طرفهای منطقهای و بینالمللی، وقتی خود را ناگزیر از انتخاب میان “بد وبدتر” بدانند، روشن است که کدامیک را انتخاب خواهند کرد.
این تغییر اولویتها جدا از آن که مفروض آن نوعی همکاری “حتمی” باطالبان برای مقابله با دشمن داعشی مشترک است واین میتواند رفته رفته تثبیت قدرت، مقبولیت ومشروعیتی در سطح منطقه وجهان را برای طالبان به ارمغان بیاورد، اما درعین حال، چالش داعش درصورت استمرار تهدیدی جدی برای حکومت طالبان نیز هست.
بله! طالبان بنا به گفته منابع اطلاعاتی غربی تنها نیروی چریکی افغانی است که توان مقابله با داعش را دارد، اما توان رزمی وچریکی شاید سدی مهم فراروی حملات زمینی داعش باشد، ولی به تنهایی قادربه توقف عملیاتهای انتحاری نیروهای آن نیست، بلکه جدا از آن، پیوست اطلاعاتی امنیتی نیزنقشی تعیین کنندهای داردکه حکومت طالبان چندان بهرهمند از آن نیست.
هرچند آمریکا بر همکاری با طالبان برای مقابله با داعش تاکید کرده، امابعید است که اطلاعات امنیتی لازم را در اختیارآن قرار دهد. باخروج نیروهای آمریکایی ونبود منافع عینی در افغانستان، واشنگتن انگیزه کافی برای این کار ندارد.
هرچندشاید نگرانی از روی آوردن طالبان به ایران وحتی چین و روسیه به آمریکا انگیزه لازم بدهد، اما گسترش داعش درافغانستان فی نفسه احتمالا یک هدف امنیتی مطلوب در تقابلهای ژئوپلیتیک باشد و همین در نقش یک مانع برای همکاری جدی با طالبان در مقابله با آن عمل کند؛ هر چند آمریکااحتمالا برای مواجهه باانتقادات فزاینده داخلی به حملاتی هوایی علیه داعش دست زند.
ناگفته نماندکه زمان وقوع انفجارها در حد خود پرسشبرانگیز و معنادار است و احتمالا اجرای آنها صرفا معطوف به خلا امنیتی حاصله نباشد، بلکه ازاهداف مهم میتواندبالا بردن هزینه داخلی این خروج در آمریکا برای بایدن نیز باشد و ازاین منظر هم میتوان به اهداف زمانی و مکانی انفجارهای اخیر کابل نگریست.
همچنین ناظرانِ آشنابه فضای فکری جریانهای سلفیت جهادی ازجمله داعش نیک میدانند که تبلیغات این گروه علیه طالبان تا چه اندازه فریبنده است ومیتواند روی بخشی از نیروهای آن تاثیرگذار باشد. بافوت ملاعمر که حافظ انسجام درونی گروه متبوعش بود، گرایش به سلفیت جهادی در میان بخشی از رهبران و بدنه طالبان قوت گرفت.
حال، درصورت پافشاری رهبری طالبان بر رویکرد اعلامی متفاوت از گذشته که درحدگفتار هم، خوشایندبخشی ازبدنه گروه نیست، احتمال ریزش بیشتر درمیان نیروهای آن بالا است.
این چنین است که طالبان دربرابر انتخاب دشواری است،میان تن دادن به الزامات منطقهای وبینالملی برای مشروعیتزایی از رهگذرکاربست حکمرانی متفاوت از گذشته ومقتضیات حفظ انسجام درونی باهمان رویکرد پیشین خود در کشورداری