آذر منصوری
۴۰سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی میگذرد اما پس از ۴دهه از پیروزی انقلابی که قراربود مردم ولی نعمت آن باشند هر روز پرونده جدیدی از رانت و فساد در کشور گشوده میشود که وقتی دنبال میشود بخشی از آنها به نوعی به یکی ازحلقههای قدرت سیاسی کشور ارتباط پیدا میکند!! و خیل جوانان آرزومند، اما نگران و بی اعتماد به «همه» که در مقابلت صف کشیدهاند و هر روز با موجی برآشفتهتر میشوند و گاهی تصور میکنند که به عنوان مثال اگر قانون منع بکارگیری بازنشستگان را به مطالبهای فراگیر تبدیل کنند و تصویب و در نهایت تأیید شود، مشکلات کشور حل خواهد شد و فشاری از پایین به مجلسی-که درآن لایحه شفافیت رأی نمیآورد،اما قانون منع به کارگیری بازنشستگان رأی میآورد-مشکل بیکاری جوانان و مشکلات کشور حل میشود.
درهمین راستا اخیرا موج جدیدی راه افتاده که روشن شود فرزندان مقامات کشور کجا هستند و چه میکنند؟
این درحالی است که موضوع ۳۵۰۰۰میلیارد تومان،تاوانی که دولت ازجیب مردم برای مؤسسات مالی اعتباری داد، هنوز روی میز است و ابعاد آن برای ملت مبهم مانده، پرونده بورسیههای غیرقانونی هنوز به نتیجه نرسیده و نزدیک به ۱۰۰۰نفر از این افراد که بامعدل ۱۲بورسیه دکتری گرفتهاند،قراراست به عنوان استاد دانشگاه به فرزندان ملت علم بیاموزند، هنوز بسیاری از فرزندان این کشور به دلیل دگراندیشی از ادامه تحصیل محروم و بنابر برخی خبرها درسال پیش رو نیز به تعداد آنها اضافه شده،پرونده املاک نجومی هنوز به نتیجه نرسیده و اخیرا هم واردات غیرقانونی خودرو و موضوع اختصاص ارز ۴۲۰۰تومانی به عده ای خاص.
از این دست موضوعات مورد دغدغه،بسیار روی میز است که هریک درمقطعی تحتالشعاع مطالبهای و در فضای مجازی ذیل هشتگی دیگر قرار میگیرد.تاکنون هم هشتگ فرزندت کجاست فقط مشمول طیفی خاص شده و برآوردها و مشاهدات نگارنده نشان میدهد برخی پاسخ ها نیز اقناع کننده نبوده است و این قصه سردراز دارد.
دلیل هرچه باشد این رسانهها و شبکههای اجتماعی هستند که به عنوان حاملین اصلی شکل گیری چنین فضایی ایفای نقش میکنند و با همه مزیت هایی که میتوان برای تنوع آنها بر شمرد،اما چنانچه استراتژی لازم برای تعادل بخشی و مقابله با پوپولیسم درجامعه وجود نداشته باشد،این موجها همچنان میآیند و چندروزی طوفانی بپا میکنند و بدون دستاوری هم میروند و تمام آنچه ازخود بجا میگذارند تعمیق و گسترش بی اعتمادی هاست.بی اعتمادی نه تنها «مردم به دولت» و بالعکس،بلکه به بیاعتمادی «مردم به مردم» نیز میانجامد و اگر مراقب نباشیم پیوندهای اجتماعی راکه عامل انسجام ملی در بزنگاههای سخت است،بیش از پیش سست میکند.
اماموضوعی که باید به آن توجه داشت اینکه دردنیای امروز که گریزی از شفافیت نیست،نسبت این شفاف سازیها با حکمرانی خوب چیست؟و آیا در واقع،شفاف سازی موثر همین است؟
چه آنکه دلیل اصلی عدم تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی عدم توجه به همین شاخص هاست و فقدان نهاد به معنی واقعی «دولت» که بتواند کشور را درمسیر توسعه پایدار و متوازن و همه جانبه قرار دهد که اگر بود همان کسانیکه از ترامپ سؤال میکنند و یابرای زدن رقیب سیاسی خودشعار شفافیت به صرف هیاهوکردن و بدون ساز و کار ویژه منتج به نتیجه سر میدهند ابتدا امروز باید پاسخ دهند که جایگاهی که خود درآن قرار گرفتهاند تاچه اندازه بر اساس شایستگی هایشان بوده است؟ فرزندان و منصوبانشان پیشکش.کسانیکه بیرحمانه به موج نارضایتیهای ایران سوار میشوند تا فقط عرض خود ببرند.
براساس بهترین تعریف از حکمرانی خوب توسط یونسکو«حکمرانی خوب به معنای سازوکارها، فرآیندها و نهادهایی است که بهواسطه آنها شهروندان، گروهها و نهادهای مدنی، منافع مدنی خود را دنبال میکنند و حقوق قانونی خود را به اجرا در میآورند و تعهداتشان را برآورده میسازند»
باید توجه داشته باشیم که «شفافیت و پاسخگویی» به عنوان شاخص های مهم حمکرانی خوب در کنار «ثبات سیاسی و فقدان خشونت»،«اثر بخشی دولت»،«حاکمیت قانون»، «کنترل فساد»و«کیفیت مقررات»معنا پیدا میکند و بیش ازهر هشتگی برای قرارگرفتن کشور درفرآیند توسعه و عقلانیت باید هشتگ حکمرانی خوب را در رسانهها مطرح و ملزومات آنرا مطالبهسازی کرد.
درهرحال بیش ازپیش باید مراقب پوپولیسم وپوست خربزههایی باشیم که بادادن آدرس غلط،امروز زیر پای رسانه ها میاندازند و درشرایطی که جامعه نیاز به علم و آگاهی دقیق و اعتماد و تعادل دارد،به خشونتها و بیاعتمادی ها دامن نزنیم.
حاکمیت نیز بایدبداند راه درمان دردهای امروز ایران تن دادن به الزامات حکمرانی خوب است.هرقدر زودتر به این الزامات تن داده شودجراحی ودرمان آن با جراحات ودرد کمتری همراه خواهدبود.
نگام ؛ ناگفته های ایران ما