✍️فرهاد قنبری
دوستانی اعتراض می کنند و به طعنه می گویند که این میزان پرداختن به شجریان و این بزرگنمایی ها و مقایسه او با حافظ و فردوسی و خیام از مرده پرستی ایرانیان نشات می گیرد و معتقدند بسیاری از این مردمی که امروز از شجریان سخن می گویند در خلوت خود یک آلبوم ایشان را هم تا به آخر گوش نداده اند.
در این مورد باید چند نکته را به خاطر داشت.
۱- پرداختن به شجریان و عزاداری برای ایشان حتی از سوی کسانی که یک آلبوم از ایشان را هم نشنیده اند را باید به فال نیک گرفت. به خاطر داریم که پس از درگذشت آقای کیارستمی و واکنشهای فضای مجازی بود که باعث شد عده ای به سراغ سینمای ایشان رفته و کمی در سبک هنری و سینمایی ایشان مکث و تامل نمایند. پرداختن به شجریان از سوی افرادی که به موسیقی شجریان علاقه ای نداشته اند هم شاید باعث شود که عده ای تحریک شده و پس از این با رغبت بیشتری به موسیقی اصیل ایران توجه نشان دهند که این خود به خود امر مبارکی است.
۲- مرده پرستی ایرانیان نمیدانم در اینجا چه مصداقی دارد اما یقین دارم اگر هر جامعه دیگری بود مردم واکنشی بزرگتر و جدیتری نسبت به درگذشت ایشان از خود نشان می دادند. کافیست به تشییع جنازه های بزرگان هنری جوامع دیگر بنگریم تا متوجه بشویم که در جوامع دیگر هنر و هنرمند چه ارج و احترامی دارد.
۳- اگر عزاداری و زنده نگه داشتن یاد شجریان مرده پرستی است، پس جامعه باید برای چه کسی عزاداری کند که متهم به مرده پرستی نشود؟ و اینکه در ایران معاصر چند هنرمند و چهره فرهنگی در سطح شجریان داشته ایم که عزاداری برای ایشان را مرده پرستی قلمداد می کنیم؟ به نظر کسی که چنین برداشتی دارد یا از جامعه بیگانه است و یا شناخت و علاقه ای به هنر ندارد و یا اینکه به هنر و هنرمند به مانند پُتکی برای کوبیدن و تحقیر دیگران و خرید اعتبار برای خود می نگرد و حالا که احساس می کند توده های مردم هم وارد این وادی شده و نظر و علاقه ای نشان می دهند، برنتابیده و به توهین و تحقیر دیگران روی آورده است.
۵- تاریخ هنر ایران و خاورمیانه و آسیا (و به نظر من جهان) به ندرت هنرمندی در سطح فردوسی و مولوی و حافظ به خود دیده است. قرار دادن نام شجریان در کنار نام این شاعران صرفا ادای احترام و قدرشناسی از هنر شجریان است نه چیز دیگری..