باراک اوباما توافق هسته ای را تفاهم را “تاریخی” خوانده و تاکید کرده بود جهان برای آمریکا و همپیمانانش از جمله اسرائیل امنتر خواهد بود.
چنین دستاوردی برای امریکا در حالی به دست آمد که دیپلماسی فعال دولت اوباما توانسته اتحاد قوی را در دو سوی آتلانیک و بلکه در سرتا سر جهان علیه برنامه هسته ای ایران به وجود آورد. دشوار بتوان باور داشت که ترامپ بتواند چنین اجماعی را علیه ایران حاصل کند به ویژه هنگامی که به یاد می آوریم او تا کنون به قدر کافی دوستان امریکا مخصوصا متحدان اروپایش را بابت خروج یکجانبه از پیمان اقلیمی پاریس و یونسکو رنجانده و تهدید کرده که اگر اعضای ناتو سهمیه خود را در ناتو افزایش ندهد امریکا از پیمان نظامی که ضامن امنیت اروپا در برابر مسکوست خارج می شود.
بنا به این ملاحظه شاید کسی باور داشته باشد که چون امریکا نمی تواند اجماع جهانی علیه ایران ایجاد کند، هیچ غلطی (بنا به آنچه ادبیات رایج در جمهوری اسلامی است) نمی تواند بکند. اما، ناتوانی ترامپ برای اجماع سازی علیه ایران تنها یک فاکتور است. فاکتور دیگر، فقدان متحدان استراتژیک جمهوری اسلامی است که بتواند این نظام را در برابر ضربه های هولناکی که ترامپ در سر دارد، مصون نگه دارد.
شاید کسی را این گمان باشد که روسیه شریک راهبردی ایران است. این ادعا را تاکنون مقامات جمهوری اسلامی تا کنون بارها گفته اند. ولی این ادعا تا کجا صحت دارد؟
تجربه آموخته که روسیه به هیچ رو، شریک معتمدی نیست چه رسد به اینکه شریک راهبردی برای جمهوری اسلامی باشد. تاکنون پوتین 8 بار نتانیاهو را با آغوش باز به حضور پذیرفته است. حمله اخیر اسرائیل به مواضعی در خاک سوریه که گفته شد مواضع ایرانی بودند، با هماهنگی کامل روسیه انجام شد.
برای درک اینکه روسیه شریک راهبردی برای ایران نیست، باید در نظر داشت که در سندی که تحت عنوان «دکترین جدید سیاست خارجی فدراسیون روسیه» در نوامبر 2016 به امضای ولادمیر پوتین منتشر شد، به هیچ وجه دیده نمی شود که از ایران به عنوان شریک استراتژیک مسکو نام برده شده باشد. مطالعه این سند، نشان می دهد که وزن و جایگاه جمهوری اسلامی و در عین حال رقبای منطقه ای ایران در سیاست خارجی روسیه یکسان نیست.
برای مثال این سند هند و چین را در شمار کشورهایی قرارداده که روسیه با آن ها از «شراکت استراتژیک» برخوردار است، اما، اتحادیه اروپا را «یک شریک مهم اقتصادی- تجاری» و نه شریک استراتژیک برای روسیه توصیف کرده است. با توجه به این حساسیت در توصیف کشورها، در ماده 94 این سند در رابطه با ایران اینگونه آمده است: «روسیه خط مشی توسعه همهجانبه همکاری با جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکند و همچنین در اجرای مداوم توافق جامع هستهای ایران بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد مصوب 20 جولای 2015، متناسب با تصمیمات شورای حکام آژانس انرژی اتمی میکوشد و به طور همهجانبهای به این روند مساعدت میکند.»
چنانچه ملاحظه می شود این بند کوتاه تنها بر توسعه «همه جانبه همکاری با ایران» تصریح دارد. نکته مهم تر اینکه روسیه دامنه مانور همکاری خود را «متناسب با تصمیمات آژانس و محدود به قطعنامه 2231 شورای امنیت» تعریف کرده است. روشن است که نه در متن و نه مستفاد از متن چنین استنباط نمی شود که همکاری روسیه با ایران راهبردی است. این در حالی است که مکررا در زبان بسیاری از مقامات ارشد جمهوری شنیده شده که روابط تهران- مسکو را روابطی استراتژیک توصیف کرده اند.
اما، این نکته وقتی از اهمیت بیشتر برخوردار است که بدانیم در بند بعدی سند (بند 95) به «گفتگوهای راهبردی با شورای همکاری کشورهای خلیج فارس» اشاره شده است. تفاوت این دو بند از یکدیگر بر کسی پوشیده نیست چرا که روسیه در حالی به گفتگوهای راهبردی با شورا همکاری متمایل است که اعضای این شورا به ویژه عربستان رقیب منطقه ای جمهوری اسلامی قلمداد می شوند. در فرض اینکه گفتگوی راهبردی روسیه با این کشورها به نتیجه مثبت بیانجامد شرط این شورا برای توسعه مناسبات با مسکو، کمرنگ شدن رابطه تهران- مسکوست. بی دلیل نیست که بن سلمان در سفرش به مسکو ارقام درشتی را برای خرید و سرمایه گذاری در روسیه پیشنهاد داده است.
از سوی دیگر در همین سند از حضور روسیه در سازمان همکاریهای اسلامی به عنوان عضو ناظر «به منظور گسترش بیشتر شراکت و تعامل با کشورهای جهان اسلام» سخن به میان آمده است.
کافی است که به قدرت مانور عربستان در سازمان همکاری اسلامی در سال های اخیر بنگریم که در یک مورد عضویت سوریه را در این سازمان به حالت تعلیق در آورد و در مورد دیگر حزب الله (دیگر متحد جمهوری اسلامی) را در شمار سازمان های تروریستی قرار داده و جمهوری اسلامی را هم از کشورهای حامی تروریسم برشمرده است.
در توصیف نقش ایذایی که عربستان در درون سازمان همکاری اسلامی علیه جمهوری اسلامی تا کنون ایفا کرده همین بس که جابری انصاری سخنگوی پیشین وزرات خارجه ایران گفته بود: «سازمان همکاری اسلامی به جزئی از وزارت خارجه سعودی تبدیل شده و مثل ادارهای از این وزارتخانه عمل میکند.»
اگر به تصریح سخنگوی پیشین وزارت خارجه، اینک عربستان به چنین قدرتی در درون سازمان همکاری دست یافته که منویات خود را به این سازمان دیکته می کند، چه جای استبعاد دارد که عربستان از این قدرت خود برای فاصله انداختن بین تهران و مسکو استفاده کند تا هم به مناسباتی راهبردی با روسیه دست یابد و هم رابطه روسیه را با جهان اسلام تسهیل کند. در هر دو صورت، توسعه همکاری روسیه با شورای همکاری خلیج فارس و سازمان همکاری اسلامی می تواند به زیان جمهوری اسلامی تمام شود.
به شرحی که گفته شد تلقی مقامات جمهوری اسلامی از اینکه به سطحی از همکاری راهبردی و استراتژیک با روسیه دست یافته اند ریشه در واقعیت ندارد. نه تنها هیچ یک از مقامات روسی به چنین چیزی اذعان ندارند بلکه سند دکترین راهبردی سیاست خارجی روسیه نیز بر چنین چیزی گواهی نمی دهد. در مقابل شواهدی متعددی در دست است که روسیه به جمهوری اسلامی به عنوان برگه ای در بازی قمار با غرب می نگرد. از جمله این شواهد تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر، تعلل چند ساله در واگذاری سامانه موشک اس 300 و از همه بدتر رأی موافق به تک تک قطعنامه های تحریمی شورای امنیت علیه ایران است که روسیه امضای خود را زیر آن ها گذاشته بود. مستنبط از چنین رفتاری هرگز چنین نیست که تهران و مسکو واجد مناسبات راهبردی با یکدیگرند.