✍️یدالله کریمی پور
رفورم(re-form) را در فارسی به اصلاحات برگردانده اند. آيا این ترجمه درست است؟
رفورم متضمن دگرگونی و یا تغییر ساختار سياسی جامعه است. به هر روی، این تغییر در سه قالب “بازیابی”، “دگردیسی” و یا “تحول” نمود می یابد.
مفهوم بازیابی، مرمت و دوباره زنده سازی را می رساند؛ «دگرديسی» نیز به “تغيير شکل کلی” یک پديده اطلاق می شود، چیزی مانند استحاله. “تحول” نیز همان دگرگونی کلی پدیده است ، البته با فشار.
می دانيم که پیشوند «ر» در فرانسه یا همان «ري»در انگليسی، پيشوندی است که معنای دوباره را می رساند. واژه فورم هم به شکل یا ديس (فارسی شکل) ترجمه شده است. پس فعل ری ـ فورم به معنی دوباره شکل دادن یا دگردیسی است.
بنابر این رفورم را نمی توان اصلاحات دانست، زیرا «اصلاحات» آنگونه که در ایران جا افتاده، متضمن گونه ای تغییر روبنائی است و نه دگرگونی ساختاری. در عین حال هدف اصلاحات، پاسداری از ساختارها و ریشه ها و البته همراه با تغییراتی شکلی و سطحی است. روشن تر آن که حرکت های دگرگون ساز، در پی اعمال تغييرات ساختاری پدیده ها هستند، ولی اصلاحات در واقع کوششی برای نرسيدن به دگرگونی های بنيادی است.
البته که سرشت «رفورم» بر بهره گیری از شيوه های تدريجی و بی خشونت، برای ایجاد تغییر است، ولی بر خلاف اصلاحات، بر تغییرات ساختاری و بنیادی تاکید می ورزد.
در واقع رفورمیست ها در دو جبهه پیکار می کنند:
نخست با اندیشه – عمل رادیکالیست هایی مانند مارکسیست- لنینیست ها، که در پی انقلاب سازی خشونت بار بوده اند، دوم با محافظه کارانی که مدافع پاسداری از بنیادها ، پایه ها و ساختارهای موجودند.
با اینتلقی از رفورم و تفاوتش با اصلاحات، به خوبی می توان اصلاح طلبان مشهور وطنی و آرمان های آنان را در ردیف محافظه کاری و نو محافظه کاری جای داد. به گمانم کسانی مانند حجج اسلام خاتمی و کروبی و میر حسین موسوی ، زهرا رهنورد و …هرگز رفورمیست نبوده و نمی توانستند باشند.
به عنوان نمونه به گزیده ای از تندترین و پر محتواترین اعلامیه مهندس موسوی ، یعنی اعلامیه شماره ۱۷ وی بنگرید:
«…نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همهء ملت و اقشار آن، این مهم [حل بحران های سیاسی ملی] را به انجام برساند. بنده تعدادی از این راه حل ها را که چون نهرها و چشمه هایی از آب روشن می تواند فضای ملی را تحت تاثیر قرار دهد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد، بیان می کنم:
«1- اعلام مسئولیت پذیری
مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه و…
«2- تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات ها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد و…
«3- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها و…
«4- آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه های توقیف شده و…
«5- برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی و…
«به بندهای فوق پیشنهادات دیگری نیز می توان اضافه کرد . به نظر بنده حتی یک جوی کوچک زلال در این بین می تواند مغتنم باشد».
در جای جای این بیانیه، باورمندی به اينکه نظام و قانون اساسی دارای ايراد مهمی نيستند و با یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همهء ملت و اقشار آن، می توان بر بحران ها چیره شد، به چشم می خورد.
روشن است که مهندس میرحسین ، در این بیانیه دردمند و در پی تغییر است، ولی تغییر در رویه ها و نه ساختارها.
شاه بيت و عمق نگاه اصلاح طلبان را می توان در این سخنان خاتمی در دیدار با نمایندگان اسبق اصلاحطلب مجلس یافت (ایلنا):
«… ادامهء اين شرايط تضعيف نظام است. ما از نظام دفاع می کنيم و می گوئيم “نظام خوب است ولی روش ها و سياست ها قابل نقد و اصلاح هستند”
در واقع هیچ گمانی نیست که اصلاح طلبان کنونی ایران، رفورمیست نبوده و استراتژی و طرح و برنامه ای برای تغییر ساختار ها و حتی دگرگونی ناکارآمدی ساختار اجرایی ایران نداشته اند. از دیدگاه کارکردی نیز، پیشینه اجرایی و عملکردی دولت های اصلاح طلب و میانه رویی مانند میر حسین، رفسنجانی، خاتمی و روحانی، بیانگر آن بوده است که به هیچ روی، تمرکز و جسارتی بر تغییرات ساختاری و ژرف نداشته اند.
این در حالی است که امروزه روز، حتی سرسخت ترین محافظه کاران نیز تغییر در ساختارهای ملی و قانون اساسی را فریاد می زنند.