- محمد مساعد / منبع: کانال تلگرامی ” شبکه جامعهشناسی علامه”
یکی از پلیدترین و پرهزینهترین نگاهها به مردم ایران، در میان سیاستمداران ایرانی، نگاه از بالا به پایین و کنترلگر است. بارها در میان سخنان مدیران کشور، حتی مدیران میانی دستگاههای اجرایی متوجه شدهام که خود را نماینده مردم و پاسخگو به آنان نمیدانند و در بهترین حالت تصور میکنند چوپانی برای هدایت جامعه هستند. کم هم نیستند مسئولانی که عمیقاً تصور میکنند سوار مردم شدهاند و برای حفظ این سواری، لازم است مراقب باشند مردم هرگز قدرت نگیرند. این گونه از مسئولان البته شواهد تجربی زیادی نیز در سالیان دراز «خدمت» خود به دست آوردهاند که این دیدگاه را در آنها تقویت کرده است.
این طرز فکر در ایران ریشهای بسیار عمیق دارد. مدتی قبل هنگامی که مشغول مطالعه درباره وضعیت اقتصاد ایران در دوره قاجار بودم در کتاب «اقتصاد و جامعه ایران در قرن نوزدهم» اثر احمد سیف، به نقل قولی تکاندهنده از «آغامحمدخان قاجار» برخوردم که تصور میکنم هر ایرانی میهندوستی را خشمگین و دلآزرده میکند. از آغامحمدخان قاجار نقل است که: «رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابطه افتد… این گروه فرومایه را باید به خویش مشغول کردن… ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشند که هر ده خانه را یک دیگ نباشد.»
تلخ اینکه این نصیحتهای ملوکانه آغامحمدخان زمانی انجام میشود که در اروپا دولت انگلستان بیش از ۲۰هزار پوند به ادوارد جنر، پزشک و دانشمند انگلیسی میپردازد تا خرج توسعه تحقیقاتش در زمینه واکسیناسیون آبله و دیگر بیماریها کند. همان آبلهای که جان شیرین هزاران هزار کودکان ایرانی را در آن سالها میگرفت و فقط در یک نوبت شیوع، ۷هزار کودک و نوزاد را در مشهد کشته بود.
در ابتدای این متن نوشتم این نگاه سیاستمداران و اهالی قدرت، برای ایران بسیار پرهزینه بوده است. پرهزینه از این جهت که این افراد هرگز متوجه نشدند یا نخواستند متوجه شوند یا هرگز به آنها فرصت داده نشد متوجه شوند که قدرت واقعی یک کشور چیزی نیست جز وجود مردمانی قدرتمند در آن کشور و اگر مردم کشوری قدرتمند، سالم، شاد و ایمن نباشند امکان ندارد کشور و دستگاه حکومت رنگ قدرت پایدار و توسعهمحور را ببیند. «قبله عالم» شدن در میان مشتی از چاکران در اندرونی دربار اصلا سخت نیست، کما اینکه شاهان قاجار، حتی مفلوکترینشان نیز چنین القابی داشتند. همواره افرادی وجود دارند که در ازای دریافت اندک پولی، حاضرند حقایق را کتمان کنند و باب میل ارباب سخن بگویند، فرقی نمیکند این چاکران پای بساط تریاک شاهان قاجار تملق بگویند یا پای بساط قلیان فلان وزیر یا در جلسات شبانه اطرافیان مدیرعامل فلان دستگاه قدرتمند و ثروتمند کشور؛ سازوکار همان است و نتیجه همان. پیش از هرچیز، ما مردم، ما رعیتهایی که هنوز هم درگیر دیگمان هستیم، باید عمیقا ایمان بیاوریم به قدرت خود. به قدرتی که مرعوب مجیزگویان نمیشود، از خشم ارباب نمیترسد و زندگی بهتری را جستجو میکند. روزی که نه گفتن به مسئولان بیمسئولیت را یاد بگیریم، روزی که به وعدهها رضایت ندهیم، روزی که مطالبات مشخص و حقوق اساسیمان را مطالبه کنیم و روزی که متوجه شویم حمایت کورکورانه از یک حزب یا سیاستمدار بدون نظارت و پاسخ خواستن از او، چیزی جز هدایت خود و او به سوی فساد نیست، میتوانیم امیدوار باشیم روزهای بهتری را تجربه کنیم.