- علی زمانیان . منبع: کانال تلگرامی تحلیل زمانه
در چند دههی اخیر، سیاست خارجی ایران در چنگال دوگانهای ذهنی و مسئله ساز و البته خودساخته گرفتار شده است.
دوگانه این است: یا با کشورهای غربی و به ویژه امریکا، مقابله، دشمنی و جدال خواهیم داشت و یا اگر چنین نکنیم برده و بندهی او شده ایم و خفت وابستگی را بر جان خریده ایم
آیا واقعا چنین است؟ آیا فقط دو راه پیش رو داریم و راه سوم و یا چهارم و بیشتری به روی ما گشوده نیست؟ آیا اگر دست از دشمی برداریم، معنایش این است که تن به بندگی و بردگی داده ایم؟ آیا میان جدال و دشمنی با خفت وابستگی راهی دیگر متصور نیست؟ یا باید بر او مرگ بفرستیم و پرچمش را آتش بزنیم و یا اگر چنین نکنیم، ننگ ذلت و خفتِ تسلیم را به جان خریده ایم؟
“سیاست”، انتخابِ ناگزیرِ این و یا آن نیست. بلکه سیاست ورزی عقلانی یعنی خلقِ فرصت ها، امکان ها و مسیرهای بدیع و موثری است که یک ملتی را به مقصد و مقصودين می رساند. سیاست در بنیاد خود، راه رفتن در مرز میان جنگ و اسارت است. گشودن دالان و حفر کانالی است که نه در دامِ جدال و جنگ گرفتار شود و نه خود را ببازد و در دامچاله ی وابستگی بیفتد.
قرار است سیاست، معبری میان هراس از جنگ و ذلتِ وابستگی بگشاید. در غیر این صورت، سیاست معنای خود را از دست می دهد و لاجرم به دوره ی پیشا سیاست و زندگی بادیه نشینی برخواهیم گشت. همان که “ابن خلدون” در توضیح قهر و غلبه ی بادیه نشینان و گردش قدرت توضیح می دهد. در افق زندگی بادیه نشینی، یا با شمشیر می جنگند و پیروز می شوند و با افتخار بر سریر فرمانروایی تکیه می زنند و یا اگر نتوانند پیروز شوند، لاجرم به حضیض ذلت و اسارت دشمن گرفتار می آیند.
کارویژهی اصلی عقلانیت سیاسی دقیقا در همین است که دوگانهی جنگ و پیروزی و یا ذلت و اسارت را در هم بشکند و نشان دهد می توان چنان پیش رفت که نه با جدال و قهر و خشونت مواجه و نه زیر پای اسارت و خفت، لگدمال شد. وقت آن رسیده است که راه سوم را بگشایند. راه زیست مسالمت آمیزی که نه آرزوی مرگِ این و آن کنیم و نه با آتش زدن پرچم دیگران به آنها اهانت نماییم و نه از دیوار سفارتشان بالا رویم.
راه سوم، مستلزم بازنگری و نقد پیش فرض هایی است که طی چند دههی اخیر سخت شده اند. مستلزم آن است که کشور ایران و حل مسئله و معضلاتش را در الویت ببینند و منافع ملی به معنای واقعی و عملی را در دستور کار قرار دهند.
اما پیش از این همه، ابتدا لازم است از دوگانهی یا کشمکش و جدال و یا تسلیم و اسارت بیرون بیایند. از خود پرسند: آیا می توان مسیری را پیش گرفت که نه به جنگ و تحریم (و یا دست کم به هراس از جنگ)، منتهی شود و نه به تسلیم و ذلت انقیاد؟
تا هنگامی که دوگانهی “یا دشمنی یا ذلت” در ذهن حاکمان شکسته نشود، راه برون رفتی از این شرایط متصور نیست.