مهین دخت ایرانی
داستان مربوط میشود به چند نفر که هر روز در ذهن من با هم بحث و مشاجره میکنند! در مورد انواع و اقسام مسائل از گرمی و سردی هوا گرفته تا گرانی گله پاچه! این اسامی هم با توجه به چهره و ظاهرشان توسط خود بنده انتخاب شده است شما میتوانید اسامی آنها تغییر دهید زیرا هیچ مشکلی در روند کلی داستان بوجود نمی آید
“تیردادی امروز داستان جالبی تعریف کرد. گفت دیروز با عیال رفتیم کله پاچه بخوریم. وقتی منو را دیدیم متوجه شدیم که دیگر نمیتوانیم کله پاچه بخوریم. یعنی اگر دیروز کله پاچه میخوردیم حساب و کتابمان تا آخر ماه به هم میخورد.
تیردادی گفت: به زنم گفتم وقتی طرف آمد سفارش بگیرد بپرس کله پاچهتان خیلی چرب است؟ و وقتی دیدی کله پاچه کمچربی ندارند، سلامتی من را بهانه کن تا بزنیم بیرون.
تیردادی ادامه داد: طرف آمد و زنم پرسید کله پاچهتان خیلی چرب است؟ طرف گفت بله مگر کله پاچه بیچربی هم داریم؟ زنم گفت: بله الان کله پاچه کمچرب هم آمده شما چطور ندارید؟ طرف گفت: شوخی میکنید؟ من هم فرصت را غنیمت شمردم و گفتم: چرا همسر بنده باید با شما شوخی کند؟ مودب باش آقا و بلند شدم و زنم هم بلند شد و گفت: کله پاچه کمچرب ندارند ادب را هم رعایت نمیکنند. خلاصه با این ترفند بیرون زدیم وگرنه دستکم سرسیاه زمستان ۱۵۰ تومن پیاده میشدیم.
حامدی گفت: یک زمانی در خانه کله پاچه بار میگذاشتیم.
محبت زاده گفت: از کلهخوری هم افتادیم.
مرادی گفت: بهتر، ضرر دارد برای بدن.
محبت زاده گفت: همه چیز ضرر دارد. فلافل ندارد؟
تیردادی گفت: اتفاقا بعدش رفتیم فلافل خوردیم هزار تومان گرانتر از روزهای پیش.
قاسمی گفت: نخود پخته را از هم دارند مردم دریغ میکنند.
امروز چون صابری در اتاق نبود انتظار دعوا نداشتیم اما تیردادی به قاسمی گفت: سیاستمدارانی که عاشقشان هستی خوب سرخ و سفیدند. انگار کلهخوریشان ترک نمیشود.
قاسمی گفت: ما با کسی برادری دائمی نداریم. در ضمن ایشان قوت غالبشان نان و پنیر است. در انتخابات هم گفتند و همیشه ثابت کردهاند که به کم راضی هستند.
تیردادی گفت: لپ آدم با نان و پنیر اینطور گل نمیاندازد.
قاسمی گفت: نه اینکه آقایان دارند از لاغری رنج میکشد؟ ماشاءالله دولت به ایشان ساخته. در انتخابات بعدی دقت کنید به چه کسانی رای میدهید.
تیردادی گفت: لابد باید به کسی رای بدهیم که کله پاچه را ارزان کند؟
قاسمی گفت: انشاءالله کله پاچه را به سفره مردم برمیگردانیم.
تیردادی گفت: مثل نفت؟
و اینجا بود که قاسمی و تیردادی به هم پریدند تا امروز بیدعوا در سر من سر نشود.