نگام ؛ بین الملل _حقوق بینالملل دریاها برای عبور از تنگههای بینالمللی دو حالت عبور «بیضرر» (کنوانسیون 1958 ژنو) و عبور «ترانزیت» (کنوانسیون 1982 مونته گوبه) را به رسمیت شناخته است.طبق کنوانسیون «عبور بی ضرر» که مورد پذیرش ایران است، سایر کشورها حق دارند از آن عبور کنند، به شرطی که عبور آنها ضرری برای کشورها نداشته باشد.اما طبق کنوانسیون «عبور ترانزیت»، عبور و مرور همه کشورها آزاد است. ایران عضو این کنوانسیون نیست (آمریکا هم نیست) و بر اساس عرف موجود، نظام حقوقی حاکم بر تنگه هرمز، نظام «عبور بیضرر» است.پس از لحاظ حقوقی، ایران قادر و مجاز است مانع عبور کشتی های دیگر کشورها از تنگه هرمز شود. این موضوع در کنوانسیون 1982 حقوق دریاها نیز به رسمیت شناخته شده: کنوانسیون حقوق دریاها بر نظام حقوقی تنگههایی که عبور و مرور از آنها کلاً یا جزئاً بر اساس عهدنامههای خاص از مدتها پیش معمول بوده و همواره مَجراست خدشهای وارد نخواهد کرد. (ماده 35)
حسن مقیمی
عبدالفتاح سیسی، رئیس جمهوری مصر روز چهارشنبه گفته اگر امنیت خلیج به خطر بیفتد این کشور «مداخله نظامی» خواهد کرد.
وی تاکید کرد که در صورت تهدید امنیت خلیج «مصر نیروهای خود را برای دفاع از برادرانش بسیج خواهد کرد.»
مقامات سپاه پاسداران ایران تاکنون چندین بار تهدید به بستن خلیج و تنگه هرمز کرده اند.
رئیس جمهوری مصر این سخنان را دیدار با اصحاب رسانه در شرم الشیخ مطرح کرده است.
آقای سیسی همچنین گفت که مصر «با روح و جان در کنار برادرانش» در خلیج فارس خواهد بود.
عبدالفتاح سیسی از زمان به قدرت رسیدن در سال 2014 روابط نزدیکی با کشورهای حاشیه خلیج و بویژه عربستان و امارات عربی متحده برقرار کرده است.
وی پیش از این نیز گفته بود که امنیت کشورهای خلیج «خط قرمز» قاهره است.
پیش از این دونالد ترامپ از توافق خود با پادشاه عربستان سعودی برای افرایش تولید نفت به میزان دو میلیون بشکه در روز برای متعادل نگهداشتن ظرفیت بازار جهانی پس از کاهش صادرات نفت ایران، خبر داده بود.
به تازگی عربستان و امارات متحده عربی به صراحت اعلام کردهاند که به تولید نفتشان خواهند افزود تا با تشدید اعمال تحریم آمریکا علیه ایران، کمبود نفت در بازار را جبران کنند.
در واکنش به این اظهارات و بازگشت مجدد تحریمها، حسن روحانی در جمع ایرانیان سوئیس گفت: «آمریکاییها… معنی این حرف را نمیفهمند چرا که اصلاً معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود. اگر شما توانستید این کار را بکنید تا نتیجهاش را ببینید».
قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، هم در پیامی ضمن قدردانی از این سخنان حسن روحانی، اعلام کرد نیروی تحت فرماندهی او برای هر سیاستی که مصلحت نظام جمهوری اسلامی باشد، آماده است.
سخنان روحانی که تهدیدی ضمنی است، در محافل سیاسی و نظامی غرب به بستن تنگه هرمز تفسیر شده است. به رغم اظهارات حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، که تعبیر سخنان حسن روحانی به بستن تنگه هرمز را رده کرده است، اسماعیل کوثری جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه، روز چهارشنبه ۱۳ تیرماه، گفت در صورت لزوم تنگه هرمز را به روی دنیا بسته خواهد شد.
یک روز بعد، محمدعلی جعفری، با «قاطعانه» دانستن موضع اخیر حسن روحانی، تصریح کرد: «در شرایط محتمل میتوان به دشمنان فهماند که استفاده از تنگه هرمز برای همه یا هیچکس چه معنی و مفهومی میتواند داشته باشد».
به رغم این برداشتهای گوناگون، واقعیت این است که با توجه به روابط تیره ایران با آمریکا و عربستان، حسن روحانی خواسته است در لفافه با به رخ کشیدن ابزارهای قدرت جمهوری اسلامی در خلیج فارس، این دو کشور را توجه دهد که اختلال در خطوط مواصلات دریایی و تردد نفتکشها در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان یکی از ابزارهای مطرح برای تهران است.
در این راستا پرسشهایی چند به ذهن خطور میکند. آیا بستن تنگه هرمز و اختلال در صادرات آزاد نفت از خلیج فارس شدنی است؟ از نظر نظامی، جمهوری اسلامی چه ابزارهایی برای اینکار دارد؟ آیا تجارب ایران در جنگ نفتکشها در قالب جنگ هشت ساله ایران و عراق کاربرد خواهد داشت؟ واکنش آمریکا چگونه خواهد بود و چه پیامدهایی خواهد داشت؟
ابزارها
از زاویه نظامی، جمهوری اسلامی ابزارهای لازم را برای ایجاد اختلال در خطوط مواصلات دریایی و حتی برای مسدود کردن کوتاه مدت تنگه هرمز دارد؛ گو اینکه ناامن کردن آن بدتر از مسدود کردن آن است زیرا نفتکشها دیگر امنیت لازم برای عبور از این آبراه را نخواهند داشت -آبراهی که یکی از راهبردیترین مسیرهای کشتیرانی در جهان است و حدود یک پنجم نفت مورد نیاز جهان به میزان نزدیک به ۱۸.۵ میلیون بشکه نفت در روز از آن عبور میکند.
جمهوری اسلامی در بدترین شرایط جنگ نفتکشها در خلیج فارس نتوانست تنگه هرمز را ببندد و به عملیات ایذایی و ایجاد ناامنی در خطوط مواصلات دریایی کشورهای جنوب خلیج فارس بسنده کرد و در نهایت رویارویی مستقیم آمریکا با جمهوری اسلامی، آن را به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وا داشت.
یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای ناامن کردن خطوط مواصلاتی، مینهای دریایی است. مین یک عامل بازدارنده بسیار قوی در جنگهای دریایی محسوب میشود و شمار مینهای نیروهای دریایی سپاه و ارتش از جمله مینهای پیشرفته «ای ام ۵۲» چینی، دو هزار تخمین زده شده که یک توان نسبی قابل قبول است.
دیگر ابزارهای عمده جمهوری عبارتند از: قایقهای تندرو و ناوچههای توپدار و موشکانداز؛ یکانهای سطحی از جمله ناوهای گشتی و ناوشکنهای مجهز به موشک و اژدر؛ یکانهای زیرسطحی از جمله زیردریاییهای «کلاس کیلو» با قابلیت مینگذاری و زیردریاییهای کوچک؛ موشکهای ساحل به دریا در طول سواحل ایران در کرانههای خلیج فارس و دریای عمان؛ عملیات کماندویی برای صدمه زدن به تأسیسات فراساحلی کشورهای عرب؛ و عملیات انتحاری با قایقهای مملو از مواد منفجره.
تجربیات
در طول جنگ نفتکشها که از بهمن ۶۲ به مدت چهار سال از سوی صدام با هدف قطع صادرات نفت ایران آغاز شد و منجر به بینالمللی شدن جنگ در عرصه خلیج فارس گردید، سپاه پاسداران تجریباتی را از نظر مینگذاری کسب کرد که منجر به صدمه شدید به «نفتکش بریجتون» و «ناوشکن ساموئل بی رابرتز» شد و این غرق شدن کشتی مینگذار «ایران اَجر» و اجرای «عملیات آخوندک» از سوی آمریکا را به دنبال داشت.
اینکه سپاه بتواند از تجربیات و اشتباهات گذشتهاش درس بگیرد، معلوم نیست ولی این نیرو و یا نیروی دریایی ارتش در صورت داشتن فرصت و میدان مناسب برای مینگذاری توان آن را دارند که بخشهایی از خلیج فارس و حتی مسیر کشتیرانی در دریای عمان به طرف بابالمندب و تنگه مالاگا را آلوده کند -کاری که در صورت تحقق میتواند نظم بازار نفت در جهان را دچار پریشانی کند.
عملیات مینروبی
فرماندهان سپاه اغلب به سبب نداشتن دانش نظامی لازم و پردازش نادرست اطلاعات و یا به علل سیاسی با بزرگنمایی توان و ظرفیت سپاه، برداشتی نادرست و عوامانه از تواناییهای آمریکا و یارگیریهای نظامی- سیاسی بازیگران منطقهای دارند و میتوانند با القا اعتماد به نفس کاذب به مسئولین اجرایی کشور، فاجعه به بار آورند.
عملیات مینروبی برای پاکسازی مناطق آلوده بر خلاف تصورات عمومی، برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی کاری بس مشکل خواهد بود که زمان میبرد، هزینهبر است و به منابع بسیار زیاد انسانی و غیرانسانی از جمله ناوها و هلیکوپترهای مینروب و یکانهای گوناگون سحطی و هوایی نیاز دارد.
بر پایه یک بررسی جامع از سوی یک کارشناس آمریکایی، کیتلین تامَج (استاد دانشگاه جورج تاون) مینروبی تنگه هرمز و آبهای اطراف آن از سوی آمریکا به ۲۸ تا ۴۰ روز وقت نیاز دارد و اگر زمان لازم برای اجرای عملیات دیگر به منظور دفع توان واکنش ایران مانند از بین بردن باتریهای موشکی ساحل به دریا، پدافند هوایی و توان دریایی آن را نیز به عملیات مینروبی اضافه شود، مدت زمان این اقدامات ترکیبی در بهترین شرایط ۳۷ روز و در بدترین شرایط ۱۱۲ روز خواهد بود.
در این ارتباط یکی از عمدهترین ضعفهای ایران نداشتن توان مینروبی است، بدین معنی که در صورت مینگذاری و محاصره بنادر و جزایراستراتژیک ایران از سوی آمریکا، جمهوری اسلامی از روبیدن و یا خنثی کردن مینها عاجز خواهد بود.
فرجام
جمهوری اسلامی در بدترین شرایط جنگ نفتکشها در خلیج فارس نتوانست تنگه هرمز را ببندد و به عملیات ایذایی و ایجاد ناامنی در خطوط مواصلات دریایی کشورهای جنوب خلیج فارس بسنده کرد و در نهایت رویارویی مستقیم آمریکا با جمهوری اسلامی، یکی از عوامل عمدهای بود که جمهوری اسلامی را به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وا داشت.
در حال حاضر جمهوری اسلامی به بسته پیشنهادی کشورهای اروپا و همراهی نکردن آنها با تحریمهای آمریکا و ادامه خرید نفت این کشورها از ایران چشمدوخته است و در حال حاضر تهدید ضمنی به ایجاد اختلال در خطوط مواصلات دریایی را باید یک تهدید متقابل در راستای تلاش آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران تلقی کرد. با اینهمه اگر صادرات نفت ایران به طور کامل قطع شود، جمهوری اسلامی علاقهای به جریان آزاد نفت از خلیج فارس نخواهد داشت و بیکار نخواهد نشست.
بستن تنگه هرمز و یا تلاش برای این کار مترداف با اعلان جنگ به آمریکا و کشورهای جنوب خلیج فارس خواهد بود. این کار واکنش شدید آمریکا را به دنبال خواهد داشت و به اقدامات آمریکا علیه ایران مشروعیت بینالمللی خواد داد و چه بسا به اجماع اروپا و حتی چین و روسیه با آمریکا برای اعمال تحریمهای بیشتر منجر شود.
فشارهای فزاینده داخلی و خارجی همه جناحها را به هم نزدیک کرده و موضوع بقا حکومت اسلامی، فارغ از هرگونه هزینههایی که مردم متحمل خواهند شد، بیش از پیش مد نظر است.
ناوگان پنجم آمریکا فعالیتهای ایران را در تنگه هرمز از نزدیک تحت نظر دارد و هر گونه فعالیت نیروی دریایی سپاه از نظر مینگذاری از چشم این ناوگان دور نخواهد ماند. آمریکا حضور گسترده و پر توانی در هفت پایگاه ریز و درشت در کشورهای جنوب خلیج فارس دارد و در تحلیل نهایی در یک رویارویی نظامی با ایران توان آن را دارد که صدمات سنگینی به ایران وارد کند.
در این میان، همرأیی حسن روحانی با مواضع و اظهارات فرماندهان سپاه پاسداران که خواهان سوق دادن ایران به درگیری نظامی هستند، باعث نگرانی است -فرماندهانی که اغلب آنها به سبب نداشتن دانش نظامی لازم و پردازش نادرست اطلاعات و یا به علل سیاسی با بزرگنمایی توان و ظرفیت سپاه، برداشتی نادرست و عوامانه از تواناییهای آمریکا و یارگیریهای نظامی- سیاسی بازیگران منطقهای دارند و میتوانند با القا اعتماد به نفس کاذب به مسئولین اجرایی کشور، فاجعه به بار آورند.
حسن روحانی قول و قرارهای به اصطلاح «اصلاحطلبانه» خود را کنار گذاشته و به خیل فرماندهان سپاه و اصولگرایان پیوسته است. جمله «دست شما را میبوسم» در پیام قاسم سلیمانی و حمایت محمدعلی جعفری از مواضع «قاطعانه» اخیر حسن روحانی و مسئولین اجرایی کشور به خاطر «رویکرد و نگاه انقلابی در صحنه نبرد با دشمن»، مبین این چرخش در عرصه سیاست داخلی ایران است. فشارهای فزاینده داخلی و خارجی همه جناحها را به هم نزدیک کرده و موضوع بقا حکومت اسلامی، فارغ از هرگونه هزینههایی که مردم متحمل خواهند شد، بیش از پیش مد نظر است.
تنگه هرمز یکی از هشت گذرگاه استراتژیک حمل و نقل دریایی نفت جهان است. روزانه ۵۸ میلیون بشکه نفت از طریق این هشت گذرگاه مبادله میشود که سهم تنگه هرمز از این میزان، روزانه ۱۷.۴ میلیون بشکه نیمه اول سال ۲۰۱۸ میلادی بوده است. بدین ترتیب ۳۰ درصد نفت عبوری از گذرگاههای استراتژیک جهان از تنگه هرمز میگذرد. تنگه مالاکا از این حیث با عبور ۱۶ میلیون بشکه در روز در مقام دوم قرار دارد. دماغه امیدنیک، کانال سوئز، باب المندب، تنگه دانمارک، تنگه بسفر و کانال پاناما هم گذرگاه عبور ۲۴.۶ میلیون بشکه نفت در روز هستند.
اما مطابق گزارش آژانس بینالمللی انرژی در سال ۲۰۱۸ به طور متوسط روزانه ۹۹.۲ میلیون بشکه نفت عرضه میشود. بنابراین سهم نفت عبوری از تنگه هرمز از کل نفت تولید جهانی نفت حدود ۱۷.۵ درصد است. این میزان نفت شامل محمولههای ایران، عربستان سعودی، عراق، امارات عربی متحده و کویت است.
تنگه هرمز جایگزین دارد؟
تنگه هرمز چندان هم بیبدیل نیست. چنان که امارات عربی متحده و عربستان سعودی از سال ۲۰۰۷ میلادی طرحهایی را برای انتقال نفت از طریق خط لوله با هدف دور زدن تنگه هرمز تهیه کردند که در سال ۲۰۱۲ بخشی از آنها اجرایی شد. بر این اساس در حال حاضر این دو کشور دارای سه خط لوله فعال برای انتقال حدود ۶.۶ میلیون بشکه نفت در روز هستند. البته ظرفیت خالی این خط لولهها حدود ۴ میلیون بشکه اعلام شده است.
بنابراین با بسته شدن تنگه هرمز کاهش روزانه عرضه نفت جهان به ۱۳.۴ میلیون بشکه خواهد رسید.
البته عربستان سعودی خط لوله غیرفعالی نیز در اختیار دارد که از خاک عراق عبور میکند ولی پس از حمله عراق به کویت از مدار بهرهبرداری خارج شده است. همچنین در سال ۲۰۱۲ میلادی مطالعه فنی و اجرایی احداث خط لولهای با ظرفیت انتقال ۱۱ میلیون بشکه نفت در روز توسط یک تیم مشاور آمریکایی انجام شده و مراحل اجرایی آن کلید خورده ولی تاکنون عربستان اطلاعاتی از سرنوشت نهایی این طرح منتشر نکرده است. این خط لوله به عربستان امکان میدهد که افزون بر نفت خود، تولیدات کویت و قطر را نیز صادر کند. همچنین طرح دیگر عربستان حفر یک کانال آبی است که بخشی از آن از کشور یمن عبور میکند و این کشور را تنگه هرمز بی نیاز میکند.
با این حال توان بالفعل عربستان در استفاده از این دو خط لوله مشخص نیست. لذا نتیجه قطعی بسته شدن تنگه هرمز بازار جهانی نفت حداکثر با کمبود ۱۳.۵ درصدی مواجه خواهد کرد.
انسداد تنگه هرمز چه تاثیری دارد؟
اگر تاثیر کاهش عرضه نفت را بر قیمت آن به طور ساده و بر اساس یک رابطه یک به یک خطی در نظر بگیریم، بسته شدن تنگه هرمز در خوشبینانه ترین حالت میتواند قیمت هر بشکه نفت را ۱۰ دلار افزایش دهد. اما عوامل دیگری نیز میتواند بر رشد قیمت نفت تاثیرگذار باشد. انتظارات آتی بازار از ناامنی حاصل در تامین نفت و بیم آغاز جنگی تمام عیار میان ایران و سایرکشورها که در قالب آثار روانی بازار قابل دسته بندی است، شتاب رشد قیمت نفت را افزایش خواهد داد. بر همین اساس اکثر کارشناسان پیشبینی میکنند که با بسته شدن تنگه هرمز قیمت هر بشکه نفت از ۱۰۰ دلار فراتر خواهد رفت.
انسداد تنگه هرمز ابعاد دیگری هم دارد. چون علاوه بر نفت و فرآوردههای نفتی، قطر بخشی از گاز صادراتی خود را نیز از طریق تنگه هرمز منتقل میکند. همچنین عمده مصرفکنندگان نفت و گاز صادراتی از تنگه هرمز را کشورهای شرق آسیا از جمله چین، ژاپن، کرهجنوبی و هند تشکیل میدهند. لذا با توقف عرضه عادی نفت، تامین نفت برای این کشورها بسیار دشوار و پرهزینهتر خواهد شد. چرا که باید هزینه انتقال و حق بیمه بیشتری برای واردات نفت بپردازند. اما علاوه بر بازار نفت، مسدود شدن تنگه هرمز میتواند مجموعه تجارت جهانی را نیز متاثر کند. چرا این تنگه علاوه بر مسیر صادرات نفت و گاز، معبر تجارت بسیاری از کالاها میان کشورهای حاشیه خلیج فارس و سایر کشورهای جهان به ویژه کشورهای شرق دور است.
ایران چگونه تنگه هرمز را خواهد بست؟
تنگه هرمز آبراههای است مشترک میان ایران و عمان که خلیج فارس را به دریای عمان و سپس اقیانوس هند متصل میکند. باریک ترین نقطه عبور این تنگه بین جزیره لارک ایران و جزیره قوئین بزرگ عمان حدود ۳۳.۶ کیلومتر عرض دارد، اما کمی بیش از ۳ کیلومتر آن داری عمق کافی برای کشتیرانی است. در وسیعترین بخش آن نیز تنها در یک نوار حدود ۱۰ کیلومتری، عمق لازم را برای تردید کشتیها داراست.
ایران میتواند با اعلام ممنوعیت تردد از این تنگه، انسداد آن را کلید بزند ولی در ادامه برای حفظ موضع خود چارهای جز استفاده از امکانات نظامی برای ناامن کردن این تنگه نخواهد داشت. رخدادی که می تواند به نوعی اعلان جنگ به سایر کشورهای منطقه و آمریکا باشد.
پیش از این نیز در زمان دولت محمود احمدینژاد، ایران در تقابل با تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی آمریکا موضوع بستن تنگه هرمز را که یکی از مهمترین مسیرهای انتقال نفت در جهان است، مطرح کرده بود.
تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران از ۱۳ آبان به مرحله اجرا درمیآید و ایالات متحده اعلام کرده است که به با تشویق کشورها به قطع خرید نفت از ایران و اعمال تحریمهای ثانویه صادرات نفت ایران را متوقف خواهد کرد.
سخنگوی ارتش مصر اعلام کرده است که در رزمایش جاری، نیروهای دریایی، زمینی و هوایی از امارات، عربستان سعودی، کویت، بحرین و اردن حضور دارند. لبنان و مراکش نیز به جمع این ۶ کشور خواهند پیوست.
آقای سیسی در ادامه ضمن اشاره به اوضاع متشنج کنونی در کشورهای سوریه، لیبی و یمن گفته است: «با توجه به شرایط بحرانی موجود نیروهای مسلح عربی قادرند از کشورهای منطقه در مقابل هرگونه تجاوز حفاظت کنند.»
برپایی رزمایش یاد شده و نیز سخنان کم سابقه رئیس جمهوری مصر گمانه زنی ها را در باره تشکیل نیروی نظامی واحد عربی موسوم به «ناتوی عربی» تقویت کرده است.
تشکیل این نیرو پیشتر از جانب مقامات آمریکایی مورد حمایت و تشویق قرار گرفته بود. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا نیز دو ماه پیش کشورهای حاشیه خلیج فارس، بعلاوه مصر و اردن را به تشکیل یک نیروی نظامی مشترک تشویق کرده بود.
نیروهای نظامی مصر از سال ۲۰۱۵ تاکنون به عنوان عضوی از ائتلاف عربی تحت رهبری عربستان به مداخله نظامی در کشور یمن و مقابله با شبه نظامیان حوثی تحت حمایت ایران در این کشور می پردازند.