خدا اموات همگی شما را بیامرزد، مرحوم پدرم می گفت؛ زمانی که دوره ابتدایی تحصیل می کردیم، تعداد اندکی دانش در پایه های پائین وجود داشتند که به آنها می گفتند دانش آموزان «مستمع آزاد».
از این اصطلاح چنین درک می کردیم که این دانش آموزان، مشق نمی نویسند و معلم از آنان درس سئوال نمی کند در نتیجه مثل دیگر دانش آموزانی که درس بلند نبودن کتک نمی خوردند و معلم با آنها کاری نداشت.
بهر جهتی کارشان فقط بهره بردن از تحصیل در مدرسه بود.
امروزه رفتار، گفتار و کردار دولتمردان و حاکمان کشورمان، مرا یاد این دانش آموزان در چندین دهه قبل انداخت.
مسئولان نظام و دولت ضمن برداشت بهره و حاصل از کشور و مردم، هیچ مسئولیتی جز دراز ساختن حکومت، برعهده ندارند.
به عبارتی ساده تر از محصول قابل توجهی که از نعمت وجود در قدرت از مردم و کشور نصیبشان میگردد، خود را مسئول و پاسخگوی نمی دانند.
دولت با آگاهی از تشنگی نسل جوان به امر تحصیلات عالی، در انتهای دهه 1360 به تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی پرداخت و با پذیرش دانشجو در هر رشته (حداقل50 نفر مرد و50 نفر زن) آغاز به کار نمود.
در عرض یک دهه به رشد و گسترش در تمامی استانها و حتی در شهرستانها و برخی بخشها، از صدها هزار دانشجو برخوردار گردید و ساختمانهای با عظمتی بنا نهادند و دهها میلیارد تومان کسب درآمد کردند.
هرچند برخی از فارغ التحصیلان بعداز مدتی به استخدام دولت درآمدند، اما با افزوده شدن تحصیلکردگان رشته های دانشگاهی، با تاسیس دوره تحصیلات تکمیلی، برخی به ادامه تحصیل مبادرت کردند.
اما بحران بیکاری تحصیلکردگان عالی دانشگاهی شدت یافت. اجبارا عده ای به رانندگی تاکسی عمومی و آژانس ها و به شاگردی در سوپرمارکتها و سایر قسمت ها بکار و فعالیت پرداختند.
اینک در سالهای اخیر بعداز گذر زمان و افزایش تحصیلکردگان دوره عالی و بیکاری گسترده آنان، هریک از مسئولین نظام، به نحوی از انحاء و با توجه به مسئولیت برعهده داشته، به رفع مسئولیت از خود و دولت و نظام می پردازند و نظام را مسئول اشتغال جوانان تحصیلکرده در ادارات و سازمانهای دولتی و سایر بخشها نمی دانند.
دولتمردان هیچ مسئولیتی را برای اشتغال و بیکاری و ایجاد مسکن و رفاه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برعهده نمی گیرند.
برای مثال تحصیلات تا پایان دوره متوسطه و ادامه تحصیل در دانشگاههای دولتی همراه با خوراک که در رژیم گذشته مجانی بود، اینک تحت عناوین مختلف از مردم وجه دریافت می کنند بطوریکه تفاوت قابل توجهی را با مدارس غیر انتفاعی ندارند.
این رفتار و کردار دولت و نظام جمهوری اسلامی گویای دولت «مستمع آزاد» است.
اگر دولتمردان در آغاز به مردم اعلام می داشتند که دولت در قبال تحصیلکردگان عالی و تکمیلی، هیچ مسئولیتی را از نظر استخدامی ندارد، مردم فرزندان جوانشان را از ابتدا به رانندگی و شاگرد مغازه ای و سایر مشاغل آزاد مشغول می ساختند و چندین سال عمرشان را بیهوده صرف تحصیل نمی ساختند.
به ویژه اینکه بیشتر بیکاران در میان جوانان به تحصیلکردگان عالی مربوط است، نیروی بیکار در میان افراد زیر دیپلم چندان زیاد نیست، هرچند در این دهه آنهم بدلیل کاهش ساختمان سازی رو به افزایش گذاشته است.
بی برنامه بودن دولت و کل نظام جهت خدمت رسانی به مردم، عاقبتش پیشامد انواع بحرانها است.
زیرا که اگر تمام مردم کشورمان کارشناس ارشد و دکترای تخصصی داشته باشند که خوشبختانه در این چند سال اخیر برتعداد دانشگاهها و رشته های دکترا نیز افزوده شده است، احتمال می رود در یک دهه آینده بیکاری جوانان دارای دکترا نیز در کشور مطرح شود.
غافل از اینکه تحصیلات عالی توسعه و پیشرفت را بهمراه ندارند، همانطور که کشور کوبا با 100% باسواد در تامین نیازههای اولیه خود گرفتار است و فرانسه با 20% بیسواد قدرت سیاسی و اقتصادی عمده جهان است. عامل چنین وضعیتی در کشورمان، حرص گردآوری ثروت در کمترین زمان ممکن بوده، بطوریکه در این چند دهه
اخیر دانشگاههای دیگر از پیام نور تا غیرانتفاعی و ایرانیان و.. تاسیس شده و برای رقابت با یکدیگر، پذیرش در بسیاری رشته ها در کارشناسی و حتی تحصیلات تکمیلی بدون کنکور اعلام داشتند.
«عاقبت کار ما را باش»