✍️ فرهاد قنبری
یکی از دلایل عمده منفور بودن روحانی را باید در رویکرد و نگاه غیرسیاسی [دولت در مقام کارگزار نه سیاست گذار] و “ضدگفتمانی” ایشان به قوه مجریه جستجو کرد.
آقای روحانی از همان خرداد سال نود و دو گفتمان مشخصی نداشت و سعی کرد با شعار بی سر و ته “اعتدال” هر دو جریان و جناح سیاسی کشور را به خود جلب نماید. روحانی به دنبال این بود که هم جبهه مردمی اصلاح طلبان و محبوبیت خاتمی را داشته باشد و هم به نهادهای انتصابی قدرت اطمینان دهد که مسیری متفاوت و جدا از خواسته های آنها را طی نخواهد کرد. و به همین دلیل بود که در برنامه تبلیغاتی ایشان از صالحی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد تا سردار فیروز آبادی و صادق زیبا کلام و خاتمی و.. حضور داشتند.
گفتمانها تعریف مشخص دارند و هويت خويش را از طريق ايجاد مرزهای سياسی و ضديتها ميان «دوستان» و «دشمنان» يا «ما» و «ديگران» بهدست میآورند. روحانی و اطرافیان او از ابتدا میلی به این کار نداشتند و نمی خواستند مرز سیاسی مشخصی داشته باشند.
گفتمان سازی در عالم سیاست اصل اولیه و بدیهی یک جناح و حزب سیاسی است و به معنای خطر کردن و برجسته کردن نگاه و سیاست خود در قبال نگاه و سیاست “دیگری” به شمار می رود. اما آقای روحانی و تیم همراه او علاقه ای به ایجاد مرز سیاسی و جناحی نداشتند. آنها از گفتمان اصولگرایی مفاهیمی مانند ولایت، مستضعفین، شهدا، بصیرت و.. و از گفتمان اصلاحات مفاهیمی مانند مطبوعات آزاد، آزادی، برابری جنسیتی، حقوق اقلیت ها، نقد پذیری، مردمسالاری، تعامل با غرب و امثالهم را به عاریت گرفتند و توانستند پیروز انتخابات شوند.
به مهمترین چهره های دولت آقای روحانی بنگریم. آقایان نوبخت، نهاوندیان، ربیعی، واعظی و.. به راستی این افراد از چه جناحی هستند؟ اصلاح طلبند یا اصولگرا؟ اصلا گرایش سیاسی دارند؟ یا صرفا به دنبال ماندن در قدرت در هر شرایطی هستند؟
اما آنچه در این میان آقای روحانی و تیم همراه ایشان فراموش کرد، این مسئله بود که این نگاه منفعت جویانه و غیر سیاسی به قوه مجریه ممکن است مانند شمشیر دو لبه عمل نماید. آقای روحانی نمی دانست که نداشتن گفتمان اگر در کسب رای موثر واقع می شود در صورت شکست برنامه ها و بن بست سیاسی هم ممکن است نتیجه معکوس داده و باعث فرار همه جریان های سیاسی از ایشان شود. امروز اصلاح طلبان با این منطق که روحانی هیچگاه اصلاح طلب نبوده و ما از روی ناچاری به او رای دادیم به دولت می تازند و محافظه کاران و اصولگرایان هم او را به سازشکاری و خیانت متهم کرده و به او حمله می نمایند.
حالا روحانی مانده است و کوهی از مشکلات و مردمی که روز به روز عصبی تر و ناامیدتر به دولت و عملکرد آن می نگرند. حالا تمام جناح های سیاسی به دولت حمله کرده و تمام مشکلات را از چشم روحانی می بینند. محافظه کاران و اصولگرایان و احمدی نژادی ها بر حملات و توهین های خود به دولت و شخص رئیس جمهور افزوده اند و خواستار برکناری یا استعفای او هستند و در سوی دیگر هم اصلاح طلبان قرار دارند که احساس سرخوردگی و بازی خوردن از سوی روحانی می کنند و همزمان سیاست فاصله گیری و حملات خود به دولت را در دستور کار قرار داده اند.
روحانی حتی اندک حمایت نهادهای امنیتی و نظامی را خود از دست داده و نه حمایتی از سوی مردم می بیند و نه در میان صاحبان قدرت و متنفذین اندک محبوبیتی دارد.