✍️محمد سروش محلاتی
فعالیتهای سیاسی شخصیتها تابع گرایشات فکری و حساسیتهای روحی آنهاست، مثلا کسی که گرایش ناسیونالیستی دارد، همه چیز را به سوی مسائل قومی سوق میدهد و کسی که دغدغه سرمایهداری دارد، همه چیز را فدای آن میکند . ولی “رجال دین” در عرصه سیاست، به دنبال چه چیزی میروند؟
رجال دینی وقتی در سیاست حضور مییابند، حساسیتهای خفته آنها ظهور و بروز میکند، البته این گرایشات آنها هم متنوع و متفاوت است ولی یک مساله جدی برای آنان صیانت از “نمادهای مذهبی” است. بسیاری از علمای مذهب بیش از آنکه نگران عقبماندگی جامعه یا فقر و محرومیت و یا پایین بودن سطح سواد و دانش یا بهداشت مردم باشند، نگران تضعیف “شعائر دینی” در جامعه هستند و وقتی علائم آن آشکار شود، “احساس وظیفه” میکنند که به صحنه بیایند، و چه بسا ظلم و ستم حاکمان، و فقر و جهل مردم برای بسیاری از آنان اموری قابل تحمل بوده و انگیزه قیام و اعتراض به آنها ندهد.
به عنوان نمونه در دوره رضاخان، عدهای از علما مصلحت را در مدارا دانستند و عدهای دیگر قیام کردند ولی انقلابیون چه اعتراضی به شاه داشتند؟ آیهالله حاج آقا حسین قمی در آن دوره از نظر فقاهت و تقوی، شخصیت طراز اول بود که به شدت به اعتراض برخاست. در ان اعتراضات خونبار، یک مساله جدی “تغییر کلاه” بود که آن روزها تبدیل کلاه لبهدار به کلاه شاپو اجباری شده بود و علما آن را علامت نفوذ و سلطه اجنبی و غیرقابل تحمل میدانستند و مثلا در مشهد و تبریز برای مبارزه با جلسه گذاشتند. به نظر برخی بزرگان واقعه کشتار مسجد گوهرشاد مربوط به همین مسئله کلاه است.
حجاب هم سوژه دیگر اعتراضات علما در برابر رضاخان بود ولی آیا کشف حجاب بمعنی اجبار بر برداشتن “پوشش” از سر و بدن زنان بود یا حجاب به معنی “چادر” ممنوع بود ولی استفاده از روسری و کلاه در پوشش آزاد بود؟ حضرت آیهالله شبیری زنجانی که به دقت در ضبط وقایع و نقل آنها مشهور است، میگوید: “وقتی رضاخان دستور کشف حجاب داد، میخواست زنها “چادر” نپوشند لذا اگر زنی چادر نداشت ولی غیر از وجه و کفینش مستور بود، رضا خان منع نمیکرد و لازم نبود حتما روسری نداشته و مو باز باشد” پس در کشف حجاب هم مبارزه روحانیت برای “حفظ چادر” بوده است!
یک جریان دیگر در آن دوره، جریان قیام حاج آقا نورالله اصفهانی است. اگرچه به گفته برخی از حضرات “حاج آقا نورالله برای مبارزه با ظلم رضا خانی در قم قیام کرد” ولی اطلاعات دقیقتر حکایت از آن دارد که اعتراض وی به “نظام وظیفه اجباری” بوده است! او برای همراه کردن زعیم حوزه، آیهالله حاج شیخ عبدالکریم حایری به قم میآمد ولی حاج شیخ حاضر به مخالفت با این ۴ اقدام رضا خان نمیشود. خلاصه روایت مستند آیهالله شبیری زنجانی از طریق مرحوم آقای فرید اراکی این است که حاج شیخ به آقا نورالله فرموده بود: کشور برای مقابله با اشرار داخلی و مهاجمین خارجی قشون لازم دارد و این کار هزینه دارد. یا باید از مردم گرفت که مردم آمادگی تحمل آن را ندارند یا باید خدمت اجباری را پذیرفت و…
علمای انقلابی اصفهان که از متقاعد کردن آیهالله حائری مایوس شدند به اصفهان برگشتند و البته مخالفت حاج شیخ را هم تلافی کرده و مقلدان وی را از او برگرداندند!!
اشاره به نمونههای بالا برای منحصر کردن مجاهدات روحانیت در این چارچوب نیست بلکه برای توجه دادن به آن است که به نام دین فعالیتهای مختلفی صورت میگیرد که برخی از آنها قابل دفاع نیست و بهرحال حساسیتهای علمای دین، تاثیرات خاصی در سیاستورزی آنان دارد، این تاثیرات گاه بهجا و به موقع و گاه بی مورد است. انسانی که حساسیتهایش متعادل نباشد با یک مویز گرمی و با یک غوره سردیاش میشود.
راه حل این مشکل حذف روحانیت از صحنه سیاست و از دست دادن این سرمایه عظیم اجتماعی نیست بلکه یک راه این است که آنان آمادگی و آگاهی لازم را برای این حضور کسب کنند و به علم دین اکتفا ننمایند و راه دیگر آن است که توده مردم این صحنه را به صورت کامل و دربست در اختیار آنان قرار ندهند و بدانند که در درک مصلحت جامعه خودشان نیز دارای درک و فهماند و نباید صحنه را ترک کرده یا مقلدِ صرف باشند. اگر نخبگان جامعه به مسئولیت خویش اعتنا داشته و بدون واهمه بر آگاهیبخشی اصرار ورزند، حساسیتهای علمای دین در نقطه عقلانیت قرار گرفته و در جهت منافع کشور خواهد بود.
کشور همانگونه که از سیاستورزی عالمانی آگاه و شجاع مانند مدرس سربلند میشود از سیاستورزی عالمان ساده لوح و عوامزده، زیان میبیند.