گلایه از روحانی بابت عدم اقدام کافی در خصوص رفع حصر و تکرار هرباره این گلایه ها و بی نتیجه ماندن کار نشان می دهد که وعده های روحانی از بنیان خوشبینانه و انجام این کار از توان او خارج بوده است. درواقع انتظارات مردم از رییس جمهوری که کاندیدای برآمده از نظارت استصوابی است، نمیتوانست با واقعیتهای موجود سازگاری داشته باشد.
به بیان دیگر رأی دهندگان، خود نیز در مورد عملی بودن وعدههای روحانی باید ارزیابی واقع بینانه می داشتند. چون نه روحانی ونه هر رییس جمهور دیگری که بخواهد از فیلتر شورای نگهبان عبور کند، بیش از این توانایی نخواهد داشت. بدون حرمت شکنی نسبت به شخص روحانی، باید جایگاه ریاست جمهوری کشور را از مسیر سازوکار موجود نقد کرد.
رأی به روحانی از میان گزینه های موجود برای بدتر نشدن وضع بود. واقعیت های پیرامون نحوۀ انتخاب یک رییس جمهور نشان می دهد که او نمیتواند نمایندۀ واقعی ارادۀ ملی باشد. چون رییس جمهور یکی از منتخبان شورای نگهبان است و طبعا خود را وامدار نهادهای انتصابی می داند و اخلاقا نمی تواند نسبت به انتخاب کنندۀ اول خود بی اعتنا بماند. این البته به معنای آن نیست که روحانی تمایلی برای رفع حصر ندارد بلکه از پیامدهای رفع حصر به عنوان رییس شورای امنیت ملی بسیار واهمه دارد.
روحانی با خود حساب می کند که اکنون نزدیک به شش سال از ریاست جمهوری او سپری شده ورفع حصر هم همواره جزو خواسته های مردم بوده و همچنان بلا تکلیف باقی مانده است و فقط مقداری شکوه وگلایه از سوی خیل بیشماری از مردم مطرح شده و چون هیچ مهلتی برای برآوردن این وعده تعیین نشده است، خواهندگان رفع حصر یکجا و همزمان موضوع را مطرح نمی کنند و لذا مشکل عمده ای برای ریاست جمهوری پدید نمیآید.
از این سو، بنابراین، عدم رفع حصر پیامدی جز در انتظار گذاشتن متقاضیان ندارد. یعنی بامردمی صبور، نجیب و فرهیختهای مواجه است که خواسته ای غیر مادی را هر از چندی ندا می دهند و باز خاموش می شوند تا فصلی دیگر که به بهانه ای آن خواسته را به یاد بیاورند.
اما آن سوی آزاد شدن موسوی، رهنورد و کروبی کاملاً مبهم است. معلوم نیست چه غوغایی بپا خواهد شد و مخالفان و موافقان چه خواهند کرد. بعلاوه پس از آزادی محصورین آزاد شدن صدای ربنای شجریان در ماه مبارک رمضان، رفتن زنان به ورزشگاه ها، آزادی حجاب و دیگر مطالبات را فریاد خواهند کرد تا برسد به مسایل اقتصادی غیرشفاف، از جمله بنیادهای فراری از مالیات، اسکله های خارج ازنظارت دولت و باقی مشکلات که جزو مطالبات حاد مردم خواهد شد.
از این رو روحانی ترجیح داده است که از گفتن الف از ابتدا پرهیز کند و همۀ مقاومتش را در همین اول هزینه کند تا به گفتن ب و جیم و دال بعدی مجبور نشود. روحانی در محاسبات خود حرف اصولگرایان را زمزمه می کند و می گوید مگر رفع حصر چه مشکلی از مسایل ریز و درشت فعلی مردم را حل می کند. هم اکنون نارضایی هزاران کارگر نیشکر هفت تپه که به دنبال حقوق معوقۀشان هستند مهم تر است یا رفع حصر از دو سه نفر که دارند زندگی نسبتاٌ راحتی را، حالا در حصر، می گذرانند؟
این محاسبه همواره در هر برهه ای از پنج شش سال گذشته صادق بوده و کم و بیش بحرانی همچون نیشکر هفت تپه وجود داشته است. به این ترتیب هر ناظر دور از صحنه ای به روحانی حق می دهد تا رفع حصر را از اولویت های خود خارج کند. این همان کاری است که اصولگرایان هم توصیه می کنند. ولی آنچه که در این محاسبه مورد غفلت قرار گرفته، فقط حصر فیزیکی آن بزرگان نیست.
رفع حصر از افکار، اندیشه ها و آرمانهایی است که نخست وزیر زمان جنگ منادی آن بوده است. تفکری که این امکان را به وجود آورد تا با حد اقل درآمدهای نفتی، جنگ و کشور اداره شود. درست است که آن زمان دولت پنهانِ با تفنگ وجود نداشت و اگر هم به وجود می آمد با یک تشر امام به زاویه ها می خزیدند. اما اکنون دولت پنهان در اقتصاد و رسانه و مناصب سیاسی و فرهنگی چنان ریشه دوانده است که قادر به خزیدن نیست تا چه برسد که به زاویه ها رانده شود.