✍️افتخار برزگریان
عبدالله گنجی از تئوریسینهای سیاسیِ “اصولگرایانِ انزواطلب” و از حامیان تفکرِ “مقاومت”، آوردههای ترامپ را اینگونه دستهبندی کرده:
“۱. کُره[شمالی] بمب اتمی قویتر ساخت.
۲. چپگراها در بولیوی به قدرت رسیدند و در ونزوئلا تثبیت شدند.[!!]
۳. کوبا چپ ماند.
۴. اخراج از افغانستان.
۵. ایران تحریمشده راستقامت ماند و جریان مقاومت ذرهای افول نکرد.
۶. نظام سیاسی سوریه ماند.
فقط کولی خوبی از شیخکهای جنوب خلیجفارس گرفت.”
در تمامیِ کشورهایی که عبداالله گنجی ذکر کرده، یک نقطهی مشترک وجود دارد و آن، نوع “دولت” است. نوع دولت در این کشورها یکی از اشکالِ “دولتِ ورشکسته” است.
دولتهای کرهشمالی و کوبا، دولت “اسیر” نامیده میشود؛ دولتی که نوعا از اقتدار مرکزی قوی برخوردار است، ولی به وسیله نخبگان ناامن به اسارت گرفته شده که در پی آن هستند تا رقبای خود را مایوس و حتی نابود کنند و تواناییِ تامین “امنیت و خدمات” و برآوردنِ نیازهایِ اساسی مردم را ندارند و دولتی ورشکسته هستند.
دولتِ افغانستان و ونزوئلا، تلفیقی از دولتِ “شَبَح” و دولت “بیرَمق” است. یعنی دولتی فاقد حاکمیتِ ملی و اقتدار مرکزی است و نیرو و انرژی آن در اثر شورشهایِ داخلی و افزایش مطالباتِ مردم تحلیل رفته است.
اما مدل الگو یا به تعبیر “وِبِر” ایدهآل، در میان همه این کشورها که عبدالله گنجی از آنها نام برده، کرهشمالی است. آوردههای”حکمرانی به سبک کرهشمالی” برای مردم کرهشمالی چه بوده؟
از نظر عبدالله گنجی یکی از مهمترین آوردههای ترامپ برای کرهشمالی و بالنتیجه، دستاوردهایِ دولت کرهشمالی در دوران ترامپ، ساخت ” بمباتمی قویتر” است. اما حکومتِ کرهشمالی علاوه بر دستاورد فوق در دوران ترامپ، دستاوردهایِ دیگری از گذشته تا پایانِ دوران ترامپ نیز داشته است.
دولت کرهشمالی:
- نتوانست با جهان روابط اقتصادی برقرار کند.
- نتوانست گامی در جهت بازسازی اقتصاد ابتدایی و ضعیفش بردارد.
- نتوانست با ایجادِ “دولت قوی” و حضور در سازمانهای “اقتصادی و امنیتی و سیاسی” منطقهای و جهانی، از زیر چتر حمایتِ سیاسی چین، که هیچ دستاورد اقتصادیای تا امروز برایش نداشته، خارج شود.
- نتوانست رضایتمندی و مشروعیت و کارآمدیِ حکومتش را به حدی برساند که مردمانش برای فرار به کرهجنوبی با هم رقابت نکنند.
- نتوانست ناتوانی حکومت در تامین معیشت انسانی و آبرومند شهروندانش را، که جزء ابتدائیترین وظایف حکومتها و حقوق مردم است، تامین کند.
- نتوانست در کنار تولید موشکهای بالستیک و بمبهستهای، عقبافتادگی تکنولوژیک در تمامی حوزهها اعم از خودرو، صنایع پایه و صنایع کارخانهای را حتی اندکی بهبود بخشد.
- نتوانست با ایجاد دولتی مشروع و کارآمد، بساط فساد گسترده خانوادگی خود و حامیانش را برچیند.
و دهها مورد دیگر از این قبیل دستاوردها ی مهم و حیاتی!! که از دید عبدالله گنجی دور مانده است. البته ونزوئلا و افغانستان در کنار همین دستاوردها، یک دستاورد مهم دیگر هم داشته؛ از همپاشیدگیِ کشور و تفکیک آن به دو قسمت با دو دولت.
آیا عبدالله گنجی و همفکرانش میخواهند ایران را به جمعِ کوچکِ دولتهای ورشکسته و درمانده دنیا [البته از نظر عبدالله گنجی، پُردستاورد] وارد کنند؟
آیا در پس این همه ادعا درباره توانمندی داخلی و پنهان شدن پُشت مفهوم “مقاومت”، “کرهشمالی” شدن و “ونزوئلایی” شدن پنهان شده است؟
این سوالی است که عبداالله گنجی و همفکرانش باید به آن پاسخی صریح، شفاف و قابلسنجش بدهند.