✍️عباس موسایی
سخنان رییسجمهور در جلسه هیات دولت را میتوان ناشی از عزم دولت جهت استفاده از فرصت پیشآمده در عرصه بینالملل برای حل مسائل سیاست خارجی و بازگرداندن کشور به وضعیت عادی پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ دانست.
روحانی هوشمندانه بین خواست و منافعملی و انگیزهها و خواستههای جریانهای سیاسی مخالف ملت، تفکیک قائل شد و دولت را متولی و پیشبرنده منافع و مصالح ملی دانست.
اگر قانونستیزی، اقتدارگرایی و زیادهخواهی ترامپ به امتناع گفتوگو در عرصه بینالمللی انجامید؛ رویکرد جدید حاکم بر آمریکا، معطوف به سیاستها و برنامههای جو بایدن امکان بازگشت این کشور به معاهده بینالمللی برجام را فراهم آورده است.
در این شرایط، برجامستیزان داخلی که بیالتفات به فشارهای بیسابقه آمریکا، تا دیروز همه مشکلات را ناشی از ناکارآمدی دولت تفسیر میکردند و این آب گلآلود را فرصتی برای رقابتهای جناحی میدانستند؛ فرصت جدید پیشآمده را متزلزلکننده پروژه سیاسی خود در ۱۴۰۰ قلمداد میکنند و زبانی تند علیه دولت اختیار کردهاند.
رییسجمهور اما در مواجهه با این رویکرد تند و رادیکال علیه دولت تنهاست. هنوز بزرگترین حامیان رییسجمهور در مواجهه با مخالفان بهبودخواهی، کادرها و اقطاب اصلاحطلبند.
اصلاحطلبانی که در سالهای ۹۲و۹۶ در تمام سطوح، آبرو در طبق اخلاص گذاشتند و برای روالمندسازی کشور در حمایت از روحانی به میدان آمدند؛ اما دیگریسازی درونی در جبهه عادیسازان توسط برخی نزدیکان رییسجمهور، اجازه بهرهمندی دولت از توان و ظرفیتهای وافر ایشان را نداد و به تهی شدن دولت از معتقدان و ملتزمان حامی گفتمان اصلاحی-اعتدالی در سطوح مختلف انجامید.
به عبارتی، رییسجمهور را در دفاع از رویه و رویکردی که خود را بدان معتقد و ملتزم میداند و هرازگاهی در دفاع از آن سخن میگوید، در درون دولتش تنها کردند.
به غیر از معاون اول، سخنگوی دولت و معدود وزرایی که با اشراف به وضعیت کشور گفتمان مصالح و منافع ملی را پیگیری میکنند (بالاخص وزرای امورخارجه و نفت) سخنی در دفاع از رییسجمهور، دولت و گفتمان برسازندهاش از درون دولت در تمام سطوح نمیشنویم. امری که شخص رییسجمهور در سال۹۶ تحت عنوان “بیماری سکوت” از آن تعبیر کرد.
بزرگی سیاست را “رقابت بازنماییها” تعریف میکند، بازنمایی وضعیت خطیر حاکم بر کشور توسط یاران رییسجمهور در تمام سطوح را میتوان “نزدیک به تعطیل” تعریف کرد.
در دولت اصلاحات شاهد بودیم که مسئولان و متولیان سیاست داخلی در تمام سطوح حاملان، عاملان و سخنگویان گفتمان اصلاحی بودند. کادرهای دولت تدبیر و امید اما در قرائتی تفریطی، اعتدال را به انفعال ترجمه کردهاند، مصالح شخصی خود را بر مصالح دولت، مردم و کشور اولویت دادهاند و نقش پیشبرنده سیاست مخالفان دولت از درون دولت را بازی میکنند.
اگر با تاسی به پستمدرنها، سیاست را برساختهای گفتمانی بدانیم؛ آنگاه میتوان با قاطعیت سیاست برساخته بدنه دولت را “سیاست سکوت” نام نهاد.
پیشروی جریان ضد منافع و مصالح ملی، شکاف بین دولت و جنبش بهبودخواه، غلبه گفتمان یاس بر گفتمان امید، شکاف گفتمانی بین راس و بدنه دولت و در یک کلام تضعیف رابطه رییسجمهور و حامیان بخشی از پیامدهای این سکوت منفعلانه است.
در ماههای پایانی دولت که شاهد عزم رییسجمهور برای حل مساله سیاستخارجی هستیم، خروج از این وضعیت انفعالی رسالت دولتمردان در تمام سطوح است.
اگر سیاست داخلی و خارجی را ادامه و مکمل هم بدانیم، دولت نیازمند عبور از سیاست انفعالی به سیاست رسانهای قوی و تقویت مناسبات خود با جامعه جنبشی بهبودخواه است.
به زبان درآمدن دولتمردان، نخبگان سیاسی و اصلاحجویان را در دفاع از سیاستهای اصلاحی انگیزهای وافر خواهد بخشید.
در این راستا، متولیان سیاست داخلی، مشاوران رییسجمهور، روابطعمومیهای نهادهای دولتی، استانداران، حوزه معاونت سیاسی استانداران، فرمانداران و... برای بازنمایی مختصات وضعیت و بازگویی سیاستهای ریاستجمهوری وظیفهای اخلاقی و سیاسی برعهده دارند.