جمشید نیاکان
یکی از اصل های موفقیت یک جامعه رشد یافته این است که شهروندان و حاکمان(به اجمال)، بر سر این که چه چیزی مسئله و یا
مشکل است توافق داشته باشند. نگاه زبردستان و زیردستان به یک نقطه و هدف یکسان دوخته شده باشد و با یاری هم برای
رسیدن به آن نقطه تلاش نمایند.
وقتی به وضعیت خویش می نگریم درمی یابیم که ما شهروندان، از چیرهایی رنج می بریم و آن ها را مسئله خودمان می دانیم که
حاکمان و تصمیم گیران اصلی و حاکمیت سیاسی، آن ها را به هیچ عنوان دغدغه و و مسئله مهمی به حساب نمی آورند و نگاهشان
به جاهای دیگر برده شده است. همین گسست میان مسئله شناسی ما، مبدا و مبنای اشکالات بعدی است. از این رو، اولین و ضروری
ترین راه اصلاح و گشایش بن بست ها این است که گسست مسئله شناسی میان برتخت نشستگان قدرت و بر گلیم نشستگان ملت
کاهش یابد.
حاکمان، خود را باید موظف بدانند آن چه را آحاد جامعه مسئله می دانند، مسئله خودشان بدانند. زیرا حاکمان به منزله پیمانکارانی
هستند که مردم که همانا صاحبان اصلی این سرزمینند، آنها را برای اجرای پروژه هایی در جهت زندگی بهتر و شرافتمندانه استخدام
کرده اند. تا چنین نشود، امید گشایشی هم نیست!! و کورسویی از امید هم نخواهد تابید!!
نگرش سنجی های رسمی به ما می گوید که از نظر مردم این ها مسئله است:
بیکاری، گرانی و تورم، فقر و کمبود امکانات، بی عدالتی و تبعیض، کم آبی، فساد مالی، تحریم و پارتی بازی، ارزش پول ملی و…
اما تصمیم گیران و اربابان قدرت به چه مسئله هایی می پردازند!؟ مردم از بیکاری می گویند اینان از بدحجابی. مردم از فقر و
تنگدستی می گویند، از فساد می گویند اینان از فلسطین و از سوریه و یمن. مردم از بی عدالتی رنج می برند و اینان رسالت خود را
مقابله و مبارزه با ستمکاران عالم می دانند. مسئله مردم، انرژی هایی است که در جامعه از دست می رود و سرمایه هایی است که
باید برای بنای ایرانی آباد و توسعه یافته بکار گرفته شود. مسئله اصلی مردم، سخت شدن زندگی و تاریک شدن افق آینده است،
اولویت حاکمان اما حفظ حجاب، برگزاری پیاده روی اربعین، توسعه موسسات و شبکه های تلویزیونی برون مرزی تبلیغ شیعه و …
میباشد، برای مثال به جای نصب دوربین های متعدد در مبادی بندری وگمرکات برای جلوگیری از قاچاق، با هزینه ای هنگفت 500
دوربین فوق پیشرفته برای شناسایی چهره افراد و جلوگیری از ورود دختران به استادیوم آزادی نصب میکنند!
ما دچار حاکمانی شده ایم که بر اساس ایدئولوژی خود، احساس رسالت تاریخی و دینی می کنند که باید جهان را تغییر دهند.
مستضعفان جهان و مسلمانان را در یابند و قدس را آزاد کنند. امریکا را به زانو درآورند. و در این میان یادشان می رود که آنها
کارگزار شهروندان ایرانی اند. وقتی هم نگاه شان به داخل کشور می افتد، بیکاری و فقر و تبعیض و فساد را نمی بینند!!، خود را
پاسدار حجاب جامعه می پندارند!!. ولی کارگران بیکار شده و کودکان خیابانی هیچ دغدغه ذهنی برایشان ندارد.
مشکل این است که سیاستمداران نمیخواهند قبول کنند که اولویت بندی مشکلات در نظر مردم با آنچه آنها در ذهن دارند کاملا
متفاوت بوده و رسالت دیگری برعهده آنان است.
واقعیت این است که اگر مردم از نظر اقتصادی و در نتیجه ،مسکن خوراک، پوشاک، ازدواج و آینده اقتصادی احساس امنیت و
آرامش نکنند، حوادث غیر قابل پیش بینی بروز میکند که عواقب شوم آن گریبان حاکمان و اطرافیان و طرفداران کم تعدادشان را
در مقابل سیل مردم گرسنه و ناراضی خواهد گرفت.
نگام ، ناگفته های ایران ما