مهین دخت ایرانی
حقوق زن”واژه و مفهوم چالش برانگیزی که از دیرباز مطرح بوده و گاهی که در صفحات روزنامه ها از حقوق زن می”
خوانم این سوال ناخودآگاه به ذهنم می آید که حق یک زن چیست و این حق را چطور باید به دست آورد؟
گاهی محدودیت های شرعی و حقوقی و گاهی محدودیت های عرفی اجتماع به عنوان ضد حقوق زنان معرفی میشود
که گذشته از درستی و نادرستی شان می توان گفت همه اینها تبعات اندیشه و باوری است که یک زن باید داشته
باشد و ندارد …تبعات خواستنی است که در جای دیگری خلاصه میشود از قدیم هم شنیده ایم حق گرفتنی است و نه
دادنی ..و این حق را چه کسی باید بگیرد ؟؟مطالبه گراین حق فراموش شده شخصیتی است که دایره واژگان
“..ذهنش شده است “بوتاکس،ژل،لیفت
نگاه نکنید به تعدادی از زنان متفکر و اندیشمندی که سخن از آزادی و حقوق برابر می زنند بین عامه ی زنان کشور که
باشی و ترسها و دغدغه هاشون را که ببینی عمق این فاجعه دردناک را متوجه میشوی که این زنان خود را صرفا برای زیباتر
شدن در رنگ و لعاب و کم نیاوردن از مادرشوهر و خواهر شوهر و .. می بینند و حتی خانه داری و همسر داری هم
میشود مسیری برای دیده شدن
یک مقدار بالاتر که بیاییم و خانم های به اصطلاح به روزتر را می بینیم که درگیر مانیکور و تتو،هیکل ، سیکس پک و
دورهمی فلان خانم و رقص و آرایش هستند
اینکه زنی بخواهد زیبا باشد و زیبا دیده شود اصلا چیز بدی نیست و ریشه در فطرت و سرشت زن دارد اما اینکه این
بعد تمام زندگی زنان ایران را در می گیرد خبر از بیماری میدهد که ذهن آنان را هدف قرار داده است و موجودی که
باید یک الگو باشد یک مادر باشو یک انسان متفکر باشد را فلج می کند
و این بعد زیبایی و جسمانی زن کالا و ابزاری میشود برای دیده شدن در جامعه ای که رو به جاهلیت می رود به قول
خدا بیامرزد استادمان ” دنیا داره به سمتی پیش میره که ران زن مانند تایر ماشین تبلیغ میشه” و این واقعیتی است
غیر قابل انکار
مشکل زنان جامعه ی من خیلی ریشه ای تر از محدودیت و ناآگاهی است بلکه در شاخه های ضخیمی است که ذهن را
محدود می کند به تعریفی که صرفا جامعه مدرن از او دارد به عنوان لذت و کالا و آرامش..و به تدریج ما باور کردیم
که موی بلوند ،شرابی یا مشکی چشم سبز و،آبی و عسلی ،پوست سفید و سبزه و گند می معیاری است برای برتری یک
زن و این معیار تعیین کننده جایگاهی است که او دارد و به تدریج لنز و عمل بینی و میکروبیلیدینگ میشود راهی برای
کسب امتیاز در دنیایی که باید جوری زن باشی که دیده شوی و زن میشود یک ظاهر و یک صدا و استعدادهایی که
هیچ گاه دیده نمی شود
عمیقا باورم این است که هیچ قانونی و هیچ عرفی نمی تواند هیچ انسانی را محدود کند مگر باورهای ذهنی و تا زن
ایرانی باور نکند که همانطور که هست زیباست تا باور نکند ملاک جذابیت او اندیشه و شخصیت اوست نمی تواند
آزادی به دست آورد و زن کالایی خواهد بود که مدام رنج میبرد از دیده نشدن
زن موجودی ست لطیف و زیبا با ذهنی توانمند و قدرتی مافوق یک مرد که می تواند مادر و همسری باشد که به
واسطه اندیشه ی قدرتمندش بهترین سیاستمدار و پزشک ،فیلسوف و در واقع انسان را پرورش دهد و اینگونه است
که زن از دامان مرد به معراج می رود
زنی که باور دارد مدلی از الگوی تعریف شده هیچ برنامه ریزی نیست زنی است که باور دارد در وجودش سرتاسر شگفتی
و آرامش است