✍️ محمد شبیری
??برخی از سؤالات در ذهن و زبان مردم وجود دارد و سینه به سینه میگردد ولی پاسخی را در نمییابد؛ در اینجا برخی از آنها را طرح میکنیم!
?برای هر نظام حکومتی مسألههایی در طول حیات سیاسی خود بوجود میآید، برای حل این مسألهها راهکارهایی در درون سیستم حکومتی پیشبینی شده است.
در خاکمیت کشور ما چه پیش بینی برای «درک» نارضایتی مردم شده است؟
آیا اساساً اهمیتی به نارضایتی داده میشود؟
برای مثال وقتی مردم از وضعیتی یا از کسی و یا از نهادی رضایت ندارند، قبل اینکه نارضایتی به جریان اعتراض منتهی شود، از طریق روشهای معین تجربه شده و مدون استفاده میشود تا برای درک این نارضایتی و پیشگیری از آن و اصلاح امور اقدامی مبتنی بر عقلانیت و توسعه در کشور انجام گیرد؛ در کشور ما چه روش و اقدامی (غیر از سرکوب و زندان و استفاده از محرومیتهای فردی و اجتماعی) را پیش بینی کرده است؟ این راهکارها تا چه اندازه مفید و روند پیشرفت اجتماعی را افزایش میدهد و قابل استفاده است؟
?چگونه میشود میزان گرایش مردم به نظام را سنجید؟ آیا میشود بدون هیچگونه ابزار و الزامات و ملزومات سنجش (که بطور عادی در جوامع توسعه یافته از آن استفاده میشود) مدعی طرفداری مردم از نظام شد؟
?آیا بر فرض طرفداری اغلب مردم از نظام، این طرفداری به معنای طرفداری از اشخاص و افراد مقامات نظام با هر عملکرد و هر کارنامهای خواهد بود؟
?آیا اصلا امکان وجود مقام و منصبی در حد اعلایی تصمیمگیری وجود دارد که امکان پاسخگویی و مسئولیت پذیری در قبال مردم را نداشته باشد؟!
?آیا این نگرش حاکم یافته که برخی از مقامات فقط به خدا پاسخ میدهند، وجه دینی و اخلاقی و یا مبنای قرآنی دارد؟
آیا شخص پیامبر(ص) و علی(ع) فقط به خدا پاسخگو بودند و در قبال مردم پاسخگویی و مسئولیت پذیر نبودند؟
?آیا مردم تمایل دارند که روحانیت بعنوان طبقهٔ حاکم در همه جا از شخصیترین امور مانند لباس پوشیدن و فکر کردن تا عمومیترین مسائل کشور مانند مناصب سیاسی و قضایی و نظامی دخالت مستقیم داشته باشند؟
?آیا زندگی عادی مردم محصور و محدود به افکار برخی از روحانیان باید باشد؟، این الزام از کجا آمده است؟
?آیا انتخاب مردم با نظر مستقیم خودشان در هر انتخاباتی ملاک نبوده و معیار انتخاب مردم باید از حصار و محدودهٔ ذهن و بیان و رفتار عدهای روحانی بگذرد؟ آیا مردم خود نمیتوانند تصمیم بگیرندحتما باید از طرف روحانیون خاصی برای انتخاب مردم محدودیت وجود داشته باشد؟
?بر فرض اینکه مردم امکان خطا در انتخاب خود داشته باشند، آیا این خطا حق آنان است یا خطا کردن حق مردم نیست؟
?آیا اساساً مردم که اغلب نیز ارتباط اجتماعی و رسانهای و فکری آنان از تعداد اندکی از روحانیان بسیار روز آمدتر و بیشتر و بهتر است، باندازهٔ آن تعداد محدود روحانی تفهیمی از روزگار و مسائل خود ندارند و منتظر چند روحانی نا کارآمد و بی مطالعه و بی ارتباط به مسائل جهانی و کشوری باید باشند تا برای آنان تعیین تکلیف نمایند که چه باید انتخاب کنند؟ و انتخاب مردم باید از بین انتخاب آنان باشد ؟ آیا این سلب حق انتخاب از مردم از دستورات دینیست یا از الهیات قدرت نتیجه گرفته شده است؟
?آیا مردم کشور ما در خصوص حاکمیت روحانیون نظر معینی (مثبت یا منفی)دارند؟ آیا میشود این نظر معین را با ابزارهای ویژهٔ سنجش و نظر سنجیهای مدون و علمی استخراج و به مردم اعلام کرد؟
?آیا روحانیون خود دین داران خوبی هستند؟ تصور مردم از دینداری و رعایت اخلاق و زندگی با اخلاق رفتار دینی روحانیون چیست؟
?آیا وقتیکه در روز روشن برخی از روحانیون مردم را فاقد قدرت انتخاب دانسته و مردم را صغیر میدانند در حالیکه همین مردم صغیر! در دانش و سواد از برخی از روحانیون مدعی علم بسیار باسوادتر و داناتر هستند، ارجحتر از ایشان در درک مفاهیم دینی نیستند؟ آیا خود این تفکر که مردم را صغیر میداند نشانهای از عقبماندگی فکری و ذهنی اینگونه از روحانیون نیست؟ چنین افراد عقب ماندهای چگونه میتوانند در ادارهٔ کشور موفق باشند در حالیکه از نظر سبک تفکر و رفتار در دوران پیشین مانده و هیچ پیشرفتی نکردهاند؟ بطوریکه در دروس سنتی و خاصی خود که دارند نیز در همان مسائل قدیم فرو ماندهاند!؟ این افراد با چه رویی و چگونه میخواهند بر اکثریت دانا و دارای سواد و دانش روز حکومت کنند؟
?چرا روحانیون دروس حوزوی را کافی ندانسته و به دنبال مدارک دانشگاهی هستند و برای اخذ دکتری و مدارک بالای دانشگاهی علاوه بر معادل سازی (که اصلاً معلوم نیست معادل سازی مدرک حوزه با دانشگاه چیست؟ و چرا این معادله با دانشگاه وجود ندارد و دارندگان مدارک دانشگاهی معادل حوزه مدرک ندارند!؟)
?برخی از جریانات حاکم بر حوزه انتظار بی مورد از ایجاد اقتصاد و علم اجتماعی از حوزه علمیه داشتند ، از اوایل انقلاب به دنبال ایجاد علوم اقتصاد اسلامی، جامعه شناسی اسلامی، حتی برخیشان به دنبال فیزیک اسلامی و مانند آن بودند، چهل سال است هنوز گزارشی از این علوم ادعا شده و نو پدید بیرون نیامده است، این نشانهٔ چیست؟
?آیا حوزه علمیه میتواند نظریهای ایجاد و ابداع کند که برای نوبل اقتصاد یا رشتههای دیگر آن رقابت کند؟
آیا تصور اینکه حوزه در ریزترین امور انشگاهی دارای نقش باشد به معنای خواندن و انتخاب سبک علوم جدید نیست؟ اگر چنین است پس همین کار را در دانشگاههای کشور انجام نمیدهند؟
آیا روحانیون علم دیگری غیر از علوم معاصر مانند اقتصاد و جامعه شناسی و مدیریت و تاریخ و کامپیوتر و غیره قرار است ایجاد کنند؟
?در مجموع حضور و وجود روحانیت چه نقش و حل چه مشکلی از جامعهٔ امروز را در دخالتهای خود در امور زندگی مردم به عهده دارد؟
?اگر بر فرض وجود طبقهٔ روحانی در جامعه نیاز مردم باشد و حضور آنان لازم باشد آیا این ضرورت به معنای ضرورت حاکمیت سیاسی آنان است؟
?آیا این اعتماد به نفس در مقامات روحانی کشور وجود دارد که خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند؟
اگر این فرضیه در اذهان برخی روحانیون وجود دارد که در صورت رفراندم مردم ایشان را از حضور در حاکمیت سیاسی محروم میکنند! آیا ادامهٔ این حاکمیت چه وجهی از ضرورت دینی را تأمین میکند؟ اگر جواب این باشد که برای حفظ دین خداست! باید گفت که مگر دین خدا را خود خدا محافظت نمیکند و خدا از تشکیل طبقهٔ روحانیت و حاکمیت ایشان چیزی گفته است؟
???همهٔ این سؤالات پاسخ دارد ولیکن متن سؤالات خود نیز روشنگر و حاوی مباحث خوبی میتواند باشد و به نتایج معرفتی که در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم تعیین کننده است منجر شود.