شعارِ “مرگ بر خامنهای” نقداً یک شعارِ مُرده است. با توّجه به سنّ ِ “سیّدعلی خامنهای” میتوان گفت او دیگر چندسالی از عمرش باقی نمانده است. چه بسا بسیاری گمانهزنی میکردند، همزمان با دورِ دوّم ریاست جمهوریِ حسن روحانی؛ سیدعلی خامنهای خواهد مُرد، و این احتمالیست که قطعاً دکترین جمهوری اسلامی در معادلاتِ خود گنجانده است. از همینرو شعار “مرگ بر خامنهای” حتی میتواند -در این برهه- شعاری فریبنده به نفع نظام حاکم باشد. زیرا پس از مرگ قریبالوقع این فرد، حاکمیت میتواند نقش تازهای را ایفا کند و برگِ برندهی دیگری داشته باشد و اینطور القا نماید که “حالا او مرده است” و دوران جدیدی آغاز شده است. درحالی که این کلیت نظام حاکم است که باید از بین برود و “ساتورنِ جمهوری اسلامی” حتی میتواند نزدیکترین فرزندِ خود را قربانی کند. و اینطور با ساکت کردن مخالفان خود به تجدید قوا بپرازد.
اگر آن زمان «فرانسس فانون» میگفت: ” انقلاب فرزندانش را میبلعد”، میتوان گفت جمهوری اسلامی برای بقای خود حتی میتواند رهبر خودش را قورت بدهد.
میتوان این اشتباه تاکتیکی را حتی در شعارهای پیش از انقلاب ۵۷ هم مشاهده کرد. شعارِ «مرگ بر شاه» و تاکید بر روی شخص روحالله خمینی! که در مجموعِ فعل و انفعلات آن سالها منجر به رهبری وی شد؛ که حتی سازمانها و تشکیلات
هم نتوانستند بعدها از پس آن برآیند.
نقاشی:
ساتورن فرزندش را میخورد
“فرانسیسکو گویا”