پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ برنامه عملی آبان برای دو وضعیت، فوری و توسعه، تهیه و در دو مرحله اجرا خواهد شد. در مرحله اول، هدف برطرف کردن سریع بحران های اقتصادی، سیاسی، سرزمینی، فرهنگی، حکومتی و بین المللی کشور است. گذر سریع و با درایت از این وضعیت خطیر باید در الویت دولت گذار باشد. در مرحله دوم، توسعه همه جانبه کشور مد نظر خواهد بود. محورهای اصلی این برنامه میان و دراز مدت عبارتند از: توسعه حکومت و جامعه مدنی؛ توسعه اقتصادی؛ توسعه سیاسی؛ توسعه اجتماعی؛ توسعه فرهنگی؛ توسعه سرزمینی و توسعه روابط بین المللی. هدف برنامه توسعه در این مرحله ساختن یک ایران نوین است که در آن مردم شاد، سرزمین آباد، جامعه پویا، فرهنگ شکوفا، دولت مشروع، کشور مقتدر و روابط با دنیا غرورآمیز خواهند بود.
برنامه توسعه آبان برای یک ایران نوین متعاقباً عرضه خواهند شد. در این نوشته تنها به کلیات اشاره شده است. ایران نوین بر اساس ایده ملت گرائی ساخته خواهد شد که عمدتاً کشور را شامل پنج بُعد، مردم، سرزمین، حکومت، تاریخ و فرهنگ، و جایگاه جهانی آن می داند. در ایران نوین، مردم دمکرات و شاد، سرزمین پاک و آباد، دولت قانونمند و منضبط، فرهنگ و تاریخ شکوفا و غرور آفرین، و جایگاه کشور در جهان عزتمند و رفیع خواهد بود. دولت و مردم باید برای توسعه همه جانبه و با دوام هر یک از این ابعاد ایران و با بکارگیری اصول و ارزش های ملت گرایانه مذکور در بالا، برنامه های دقیق طرح و اجرا کنند. همکاری های بین المللی و کوشش برای صلح بین کشورها نیز باید در همه حال مکمل کوشش های ملت گرایان در جهت ساختن یک ایران نوین باشد .یک ایران قوی همیشه یک ایران با ثبات و صلح دوست بوده است. قدرت سازی برای ایران و افزایش اقتدار ملی باید یک اصل در توسعه با دوام کشور باشد.
ساختن یک ایران نوین با توسعه همه جانبه مردم آن شروع می شود و هدف نهایی این توسعه هم باید، شاد و دموکراتیک کردن ایرانیان باشد. مردم ایران از سه طبقه اجتماعی کم درآمد و کارگری، متوسط و روشنفکری، و سرمایه دار و حرفه ای تشکیل شده است. کم درآمد ها و کارگران نیازهای اساسی، منجمله کار، مسکن، آموزش، بهداشت و تفریح، دارند و خواهان عدالت در توزیع امکانات کشور هستند. طبقات متوسط و روشنفکری نیاز آزادی دارند و خواهان توسعه سیاسی هستند و طبقات بالا و صاحبان حرفه ها هم نیاز انباشت سرمایه و خدمات دارند وخواهان ثبات اقتصادی و سیاسی هستند.
در همین حال هم نیروهای اجتماعی مهم دیگری وجود دارند که دارای نیازهای ویژه ای هستند. از جمله آنها، زنان، نوجوانان، معلمین، کارمندان دولت، مال باختگان، مهاجرین، اقلیت های مذهبی، اقوام ایرانی، معلولین، روحانیون، ایثار گران و نظامیان را باید نام برد. این نیروها، سوای نیازها و خواستهائی که بدلیل عضویت در طبقات اجتماعی دارند، نیازها و خواست های ویژه ای هم دارند که باید برآورده شوند. مثلا مشکل تبعیض برای زنان و اقلیت ها، و مشکل دسترسی به امکانات و تفریح برای معلولین و نوجوانان. در حالیکه برآوردن نیازها و خواست های طبقاتی ممکن است از طریق چهارچوب های پیش ساخته اقتصادی و سیاسی عملی گردد، نیازهای ویژگان جامعه و خواستهای آنها شامل پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگی و سرزمینی هم می گردد.
برنامه ریزی برای توسعه دموکراتیک کشور و شادی مردم، به معنی جوابگو بودن به این نیازها و خواست های متفاوت است. به عبارت دیگر، وجود این طبقات اجتماعی ملزم می کند که برنامه توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سرزمینی کشور عدالت-محور، دمکراسی-محور، رشد-محور و طبیعت-محور باشد. اما برای دموکراتیک کردن کشور ابتدا باید مردم را دمکرانیک کرد و برای این منظور هم باید توسعه آموزش و فرهنگ سیاسی از ارکان اصلی برنامه سازندگی کشور باشند. توسعه سرزمین باید به معنی حفظ یکپارچگی آن، دفاع ملی، سازندگی شهرها و روستاها، زیربناها، ابنیه و آثار تاریخی، و نگهداری از آب و خاک و جنگل و منابع کشور باشد. رابطه توسعه مردم و توسعه سرزمین آنها دوجانبه است: سرزمین پاک و آباد مردم را شاد و دموکراتیک می کند و مردم شاد و دموکراتیک سرزمین را پاک و آباد نگه می دارند.
در مسیر بازگرداندن حکومت به مردم و پاسداری از ایران زمین، نقش دولت و جامعه مدنی تعیین کننده است. اما تنها دولت و جامعه مدنی توسعه گرا می توانند این نقش سازنده را ایفا کنند و مردمی شاد و دمکراتیک هم پرورش دهند. دولت توسعه گرا دولتی برآمده از مردم، مشروع، قانونمند، منضبط و ملت گرا است. تنها چنین دولتی اقتدار کافی برای ساختن یک ایران نوین خواهد داشت. جامعه مدنی توسعه گرا هم باید همین خصلت ها را داشته باشد. در ایران ما متاسفانه، نه دولت و نه جامعه مدنی توسعه گرا نیستند. بنابراین، اولین قدم برای توسعه کشور، توسعه گرا کردن این دو بازیگر عمده است و اولین قدم هم در این راه تقویت جامعه سیاسی کشور و تعیین خطوط مرزهای آن با جامعه مدنی است. جامعه سیاسی جامعه قدرت و احزاب است در حالیکه جامعه مدنی برای محدود کردن آن قدرت و حفاظت اعضا از دولت و احزاب سازمان داده می شود.
برگرداندن حاکمیت به مردم، شاد و دموکراتیک کردن آنها، آباد کردن سرزمین و حفاظت از بوم سازگان (اکوسیستم) ایران، و همچنین توسعه گرا کردن دولت و جامعه مدنی در گرو رشد و تقویت فرهنگ، شامل فرهنگ سیاسی جامعه و تجدید حیات دستاوردهای تاریخی کشور خواهند بود. هیچ ملتی در وضعیت سقوط فرهنگی و بی هویتی تاریخی توسعه نیافته است. در واقع چنین کشورهائی محکوم به فنا خواهند بود. در اینجا آموزش فکر و پرورش جسم، تقویت ادبیات و هنر و تجدید حیات تاریخ و آثار باستانی و غیر باستانی بیشترین نقش را دارند. صنعت توریسم می تواند به عنوان موتور محرکه این فرهنگ و تاریخ عمل کند. این امر خود نیاز به روابط معقول با دنیا در چهارچوب منافع ملت دارد. به عبارت دیگر، سیاست خارجی و دیپلماسی دولت توسعه گرا از ابزارهای دیگر امیدواری مردم، آبادی سرزمین، و شکوفائی فعالیت های فرهنگی هستند. سیاست خارجی آبان بر اصل “ایران در دنیا دشمن ندارد” و کوشش برای دوستی با همه ملتها و صلح بین آنها استوار خواهد بود.
ملت گرایان متحد، ایران نوین را بر مبنای لیبرالیسم سیاسی، سرمایه داری اجتماعی (نمونه کشورهای اسکاندیناوی) و همگرائی جهانی خواهند ساخت. اما در بکارگیری این مفاهیم از ویژه گی های جغرافیایی و فرهنگی ایران و تجربیات کشورهای تازه توسعه یافته هم استفاده خواهند کرد. این ویژه گیهای ملتی با آن تجربیات جهانی راهنمای آبانیان برای طرح مدل توسعه با دوام و عدالت گستر ایران نوین آینده خواهند بود. برخی از این تجربیات جهانی در زیر فهرست میشوند و به اعتقاد ما میتوانند راهنمای خوبی برای ساختن یک اقتصاد نوین برای ایران اینده باشند.
اول، هیچ کشور توسعه یافته ای در مراحل اولیه توسعه، بخش خصوصی را در رهبری اقتصاد قرار نداده است. برعکس، همه این کشورها، منجمله نمونه های اخیر چین، کره جنوبی، تایوان، سنگاپور، مالزی و هند از طریق بکار گرفتن اهرمهای دولت توسعه یافته اند. اما، این دولتها، ملی، منضبط و قانونمند بوده اند و نه سرسپرده، دزد و بی قانون.
دوم، برعکس توصیه اقتصادانان نیولیبرال، این دولت ها به علامت های بازار آزاد بی توجه بوده اند و برنامه و سیاست خود را بر مبنای منافع ملی روز کشور تعیین کرده اند.
سوم، توسعه در این کشورها با بکار گیری منابع و نیروهای داخلی شروع و کمبود سرمایه و تکنولوژی و غیره از خارج تهیه شد.
چهارم، ورود آنها به بازار جهانی مرحله ای و با افزایش قدرت رقابت تولید گنندگان داخلی آغاز شد. نقش دولت در توسعه صادرات و کنترل واردات غیر تولیدی هم تعیین کننده بود.
پنجم، توسعه با دوام، بدون صنعتی کردن اقتصاد و توجه دقیق به محیط زیست غیر ممکن است و این امر نیازمند کار-محوری، تولید-محوری، عدالت-محوری و محیط-محوری در اقتصاد است. یعنی مثلاً برای کنترل تورم نباید کار و تولید را نابود کرد و یا انباشت سرمایه را به قیمت فقر اکثریت پیش برد، کاری که نیولیبرالها معمولا می کنند.
ششم، شکل گیری بازارهای پولی سالم، استقلال بانک مرکزی و گسترش تجارت داخلی در کنار تجارت خارجی متوازن، بسیار مهم بوده اند. سیاست درهای باز در تجارت، دشمن صنعت نوپا و توسعه ملی در مراحل اولیه توسعه است.
هفتم، باید به توسعه کمی و کیفی نیروی کار، کارفرما، بازار سرمایه و کالا، تکنولوژی، تحقیق و توسعه، نهاد های مناسب پشتیبانی، و زیربناهای کافی همت گماشت.
هشتم، فراهم کردن این شریط برای اقتصاد خُرد، نیازمند سیاست های توزیعی، مصرفی، مالی، پولی، ارزی، تجاری و صنعتی مناسب در سطح اقتصاد کلان است و اینکه این سیاست ها باید در ارتباط با هم و در جهت تقویت یکدیگر عمل کنند و نه در جهت تضاد با هم.
نهم، حمایت و حفاظت مالکیت خصوصی، ترویج فرهنگ رقابت سالم، و مبارزه بی امان با انحصارگری و رانت خواری باید در صدر وظایف دولت توسعه گرا قرار گیرد.
دهم، به عنوان آخرین و مهمترین شرط، یادآور شویم که مبارزه با فساد، و ارزیابی مردمی عملکرد ادارات و مقامات مملکتی در همه سطوح و در همه زمینه ها باید مدام انجام گیرد تا آن دولت توسعه ملی، منضبط و قانونمند شکل بگیرد.